درست یا غلطبودن تسخیر سفارت، بحث انحرافی است
روزنامه جمهوریاسلامی نوشت:
۴۶ سال بعد از تسخیر سفارت آمریکا در تهران، هنوز مطرح کردن این بحث که آیا این اقدام دانشجویان کار درستی بود یا نه، انصافاً یک مبحث انحرافی است. اینکه در محافل خصوصی و خانوادگی، افرادی درباره چنین موضوعی صحبت کنند و نظر بدهند و البته وقت زیادی صرف آن نکنند، امری طبیعی است ولی به رسانهها و کوچه و خیابان کشاندن آن و تبدیل کردنش به یک موضوع روز را میتوان ناشی از ناشیگری سیاسی دانست. ایران امروز با مسائل بسیار مهمی مواجه است که فعالان سیاسی ما اگر تمام وقت خود را صرف حل و فصل آنها کنند باز هم وقت کم میآورند. در چنین شرایطی هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد موضوعاتی از قبیل اینکه آیا تسخیر سفارت آمریکا در تهران کار درستی بود یا نه، در دستور کار فعالان سیاسی کشور باشند.
اگر لازم است برای ارزیابی عملکرد گذشته و اتخاذ روشهای صحیح برای مدیریت آینده کشور به موضوعاتی از قبیل تسخیر سفارت آمریکا در تهران پرداخته شود، این کار باید در مراکز علمی و تحقیقاتی انجام شود و نتیجه آن به اطلاع دستاندرکاران اداره کشور برسد و حتی در مواد درسی دانشگاههای مرتبط گنجانده شود. این قبیل اقدامات علمی و تحقیقاتی نهتنها بیاشکال بلکه حتی لازم و ضروری هم هستند، زیرا هر ملتی نیاز دارد تجربه گذشته را چراغ راه آینده خود قرار دهد تا بتواند همواره با روشهای صحیح و فاقد اشتباه به مدیریت کشور بپردازد. حتی تبدیل کردن چنین موضوعی به یکی از مباحث عمومی و رسانهای در شرایطی که کشور با مسائل حاد و فوق حساسی مواجه نباشد نیز میتواند مفید باشد تا افکار عمومی در جریان قرار بگیرد و هرکس مایل است نظر بدهد و جمعبندی نظرها و نقدها به عنوان محصول خرد جمعی در مراکز تحقیقاتی مورد بهرهبرداری قرار گیرد. آنچه اکنون درصدد نفی آن هستیم، مطرح کردن چنین موضوعاتی در زمانهای نامناسب است.
کشور ما امروز در معرض تهاجم تبلیغاتی، سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی آمریکا و اذنابش قرار دارد. رژیم صهیونیستی اکنون نخستوزیری دارد که افسار پاره کرده و تمام معیارهای قانونی، اخلاقی، انسانی و بینالمللی را زیرپا میگذارد و با مطرح کردن طرح طغیانگرانه «اسرائیل بزرگ» توطئه بلعیدن سرزمینهای وسیعی از جهان عرب و اسلام را در دستور کار خود دارد. اضافه کنید به اینها تحریمهای حداکثری را و مشکلاتی که مردم در مسائل معیشتی دارند و شرایط خاصی که بعضی مقامات فعلی و سابق با منازعات بیحاصل در فضای سیاسی کشور به وجود آوردهاند و تداعیگر جنگ قدرت در جامعهای شدهاند که بیش از هر زمانی به تلاش برای حفاظت از قدرت حاکمیتی نیازمند است. درک حساسیتهای موجود ایجاب میکند از مطرح کردن مباحث غیرمرتبط با مسائل روز پرهیز شود تا تمام نیروها، امکانات، وقتها و ذهنها متوجه امور اصلی شوند و کشور از گردنه سختی که پیشرو دارد عبور کند.
******
تفسیر قالیباف از شعار مرگ بر آمریکا
رئیس مجلس شورای اسلامی، در آیین گرامیداشت روز ملی مبارزه با استکبار جهانی و تسخیر لانه جاسوسی، با اشاره به اهمیت ۱۳ آبان در تاریخ معاصر ایران گفت: «۱۳ آبان روزی است که ملت ما با صدایی بلند و یکپارچه اعلام کردند که هرگز سلطه را نمیپذیرند و در برابر استکبار ایستادگی خواهند کرد. این اصل، سنگ بنای سیاست خارجی ماست؛ چراکه تعاملات بینالمللی باید بر پایهی منافع ملی باشد. کشوری که استقلال ندارد، نه عزت ملی دارد، نه اعتبار، نه قدرت، و نه پیشرفتی ماندگار».
قالیباف با تأکید بر تداوم دشمنی نظام سلطه گفت: «امروز نیز ماهیت نظام سلطه تغییر نکرده است. همان ذهنیت دولت کارتر در برابر ملت ایران، با ابزارهای پیشرفتهتر تکرار میشود. آنان دانشمندان ما را در قلب تهران ترور میکنند و گمان میبرند که ایرانِ قوی نباید وجود داشته باشد؛ اگر هم باشد، نباید مستقل باشد. جنگ ۱۲ روزه اخیر نیز نشان داد که چهرهی آنان عوض شده، اما وحشیگری و دشمنیشان با ملتهای مستقل بهویژه ایران، همچنان ثابت است. با تعابیری، چون «حملهی پیشدستانه» میخواهند چهرهی جنایتکار خود را پنهان کنند؛ اما حقیقت این است که آنها با ایران مستقل و یکپارچه مخالفاند».
رئیس مجلس با اشاره به عمق تاریخی خصومت آمریکا با ملت ایران خاطر نشان کرد: «بعضی تصور میکنند دشمنی آمریکا از زمان تسخیر لانه جاسوسی آغاز شد؛ اما این یک فریب تاریخی است. خصومت آنها از زمانی شروع شد که ملت ما تصمیم گرفت سرنوشت خود را در دست بگیرد و اجازه ندهد سفارتهای لندن و واشنگتن برای ایران تصمیمسازی کنند».
قالیباف در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به مفهوم شعار «مرگ بر آمریکا» گفت: «عدهای میپرسند چرا مردم ایران شعار مرگ بر آمریکا سر میدهند. گمان نکنند این شعار در اتاق فکر تولید شده است؛ این شعار از حافظه تاریخی و وجدان جمعی ملت ایران جوشیده است. این فریاد، تجلی بغض فروخوردهی مردم در برابر تحقیر و سلطهپذیری است، نه شعار نفرت کور. شعار مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر منطق سلطهگری، نه مرگ بر ملتها. در روز ۱۳ آبان ما از عقلانیت در برابر استکبار سخن میگوییم؛ این روز نماد خرد جمعی و هوشیاری تاریخی ملت ایران است».
******
رونمایی احمدینژاد از چهره سیاسی جدید خود
سایت خبرآنلاین در بخشی از گزارش خود با عنوان «پشت پرده تحرکات اخیر محمود احمدی نژاد» نوشت:
مغلوب شدن او در برابر شورای نگهبان و رد صلاحیتش در انتخاباتهای سالهای ۹۶ و ۱۴۰۰ باعث شد محمود احمدینژاد تلاش کند از خود چهرهای سیاسی جدید بسازد و با قرارهای هفتگی در میدان ۷۲ نارمک و جمع کردن نامههای طرفدارانش، خود را منجی وضع موجود بنامد. وضعی که به دلیل عملکرد او در دولتهای نهم و دهم و صدور قطعنامههای مکرر از سوی سازمان ملل علیه ایران گریبانگیر کشور شد. مصاحبهها و انتقادات او علیه نظام و سیستم حاکمیت از یک سو، و سکوتش در برابر طوفان الاقصی و جنگ غزه و همچنین صدور تنها یک بیانیه در جنگ ۱۲ روزه از سوی دیگر، حکایت از تغییرات احمدینژاد دارد.
به عبارت دیگر، احمدینژاد ۱۴۰۴ با احمدینژاد دهه ۸۰ که شدیدترین انتقادات و شعارها را علیه اسرائیل مطرح میکرد و حتی وقوع هولوکاست را انکار مینمود، کاملاً متفاوت است و دیگر اهمیتی به اقدامات جنایتکارانه این رژیم نمیدهد. مرد بهاری که از پاستور رفته، حتی پس از رد صلاحیت در انتخابات ۱۴۰۳، چنان در سکوت فرو رفت که نه تنها در میدان ۷۲ نارمک حضور نیافت، بلکه در دوران حمله اسرائیل به ایران، تنها به صدور دو بیانیه اکتفا کرد؛ یکی برای محکوم کردن جنگ و دیگری برای تکذیب ترورش.
در این میان، برخی سیاسیون معتقدند که تحرکات و رفتارهای احمدینژاد صرفاً ادامه همان نمایشهای همیشگی اوست، اما گروهی دیگر تغییرات او را نشانهای از دلسردی نسبت به حاکمیت و اتخاذ رویکردی مقابلهای میدانند.
*******
حمله قریبالوقوع آمریکا به کجا؟!
روزنامه خراسان نوشت:
وزیر دفاع عراق در گفتوگویی تلویزیونی اعلام کرده است که پیت هگست وزیر جنگ آمریکا، از انجام عملیات نظامی قریبالوقوع کشورش در منطقه خبر داده و بغداد را از هرگونه مداخله گروههای مسلح عراقی برحذر داشته است. چند روز قبل هم وزیر خارجه آمریکا هشدار مشابهی به عراق داده بود. برخی رسانههای عربی از جمله روزنامه «الشرق الاوسط» گزارش دادهاند که ایالات متحده، به عراق نسبت به واکنش احتمالی گروههای مسلح به عملیات نظامی آمریکا در منطقهای نزدیک به عراق در روزهای آینده هشدار داده است. از این رو، بهنظر میرسد که خاک عراق در وهله اول هدف اصلی و مستقیم این حمله نباشد؛ هر چند احتمال حملاتی پراکنده در داخل عراق نیز وجود دارد. در واقع، اگر «هدف اصلی» این عملیات در خاک عراق و علیه «حشد الشعبی» باشد، شاید چندان هم منطقی نباشد که واشنگتن پیشاپیش اعلام کند «ما حمله میکنیم اما شما واکنش نشان ندهید»، زیرا آشکار است که در صورت حمله، این گروهها واکنش دهند. به همین علت، احتمالا آمریکا با این هشدار به عراق تلاش میکند که مانع مداخله حشد الشعبی در یک درگیری جدید علیه طرف دیگری در منطقه شود و آن را از ورود به این درگیری بازدارد.
با این حال، اکنون پرسش این است که آمریکا و اسرائیل قصد دارند به کدام کشور یا منطقه در خاورمیانه حمله کند؟ طی روزهای اخیر، تمرکز اصلی آمریکا و اسرائیل بر لبنان و حزبا... بوده است. از این رو بسیار محتمل است دو طرف قصد انجام حملات هماهنگ و گسترده علیه حزبا... را داشته باشند. در عین حال نیز احتمال حمله مجدد به ایران هنوز وجود دارد و منتفی نیست و چندان هم پایین نیست. یکی دیگر از اهداف احتمالی، میتواند انصارا... یمن باشد؛ هرچند به نظر میرسد یمن نیز در این مقطع هدف اصلی این حمله قریب الوقوع نباشد؛ ولی چه بسا به عنوان هدفی فرعی در کنار هدف اصلی مورد حمله قرار گیرد.
واقعیت این است که آمریکا و دولت ترامپ بار دیگر وارد بازی پیچیدهای از فریب و ابهام شدهاند. در دو هفته اخیر در سطح رسانهای و اعلامی چنان سخن میگفتند و موضع میگرفتند که انگار ونزوئلا به زودی هدف حمله قرار میگیرد. این احتمال جدی است، اما هیچ بعید نیست که این تمرکز بر ونزوئلا در بعد رسانهای پوششی برای تدارک حمله به نقطهای دیگر از جهان نیز بوده باشد. در مجموع، منطقه اکنون آبستن تحولات بزرگ و تازهای است که میتواند معادلات ژئوپلیتیکی را بار دیگر دگرگون و وارد مرحله جدیدی از درگیری کند.حالا باید دید سفر پنج شنبه گذشته تخت روانچی معاون وزیر خارجه ایران به کشور عمان چه ارتباطی با تحرکات نظامی آتی امریکا در منطقه دارد.
******
پای بابک زنجانی در توافق با تلگرام در میان است؟
امیرحسین ثابتی، نماینده مردم تهران در نشست علنی امروز (سه شنبه ۱۳ آبان ماه) مجلس شورای اسلامی، طی تذکری شفاهی گفت: «۱۳ آبان که امروز سالگرد آن است، یادآور غلبه ملت ایران بر استکبار خارجی و فرعون زمان است، اما ای کاش آسیبشناسی میکردیم تا ببینیم چرا در غلبه بر استکبار داخلی و قارون درجا زدهایم. تعارف را کنار بگذاریم؛ در بسیاری از عرصهها خودمان قارونهای جدید ساختهایم و پای آنها ایستاده ایم و نتیجهاش وضع امروز کشور است».
وی افزود: «بابک زنجانی ؛ فردی که سالهاست یک معما شده و هنوز بدهیهای خود را تسویه نکرده است. اخیراً مطلع شدم که باز هم فرصتی دوماهه به او دادهاند تا در ازای بدهی خود، با رمز ارز غیررسمی و کالاهای بیارزش تسویه کند. تعجب من از دستگاههای امنیتی و قوه قضاییه است؛ از آنها میخواهم محکم در این پرونده بایستند. مجلس حامی آنهاست .
امیدوارم این دو ماه آخر دیگر تمدید نشود؛ اگر میتواند بدهیاش را بپردازد، بپردازد و اگر نه باید محاکمه شود».
ثابتی در ادامه درباره برخی اخبار پیرامون تلگرام اظهار داشت: «در رابطه با تلگرام نیز اخیراً جزئیاتی به دستم رسیده که متأسفانه نه تنها توافقی صورت گرفته، بلکه پای بابک زنجانی هم در میان است. مسئله فیلتر یا رفع فیلتر نیست؛ مردم عزیز، شما را سر کار گذاشتهاند. همان کسانی که در سال ۱۳۹۷ تلگرام را بستند—آقای روحانی و آذری جهرمی—یعنی ادامه آن افراد، اکنون در این دولت دنبال آن هستند که با شعار «رفع فیلتر» این موضوع را به مردم بفروشند، در حالی که ماجرا باز هم بابک زنجانی است».
وی ادامه داد: «در متن توافق اخیر ایران با تلگرام آمده که یک شرکت نیکاپی، مرجع انحصاری تبادلات مالی تلگرام در ایران را بر عهده داشته باشد و این شرکت متعلق به بابک زنجانی است. وقتی اقتصاد سیاسی کشور دچار اشکال باشد، چنین اتفاقاتی رخ میدهد؛ پشت پرده توافقات و رانتها همان چهرههای تکراری حضور دارند».
نماینده مردم تأکید کرد: «امیدوارم این توافق طبق اصل ۷۷ قانون اساسی به مجلس بیاید و رأیگیری شود. اگر در آن فسادی نباشد و تلگرام در ایران دفتر رسمی بزند و پاسخگو باشد، من خودم به رفع فیلتر رأی مثبت میدهم؛ اما اگر فساد در کار باشد، مجلس باید قاطعانه جلوی آن را بگیرد».
******
احساس عدالت، مهمتر از خود عدالت
سایت عصر ایران نوشت:
سالها پیش رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در دیدار با تعدادی از فرماندهان عالی رتبه نیروی انتظامی گفته بود: «احساس امنیت از خود امنیت مهم تر است». با همین ملاک میتوان گفت «احساس عدالت از خود عدالت مهم تر است». خبر اول چند روز گذشته در رسانههای فارسی زبان، اتهام وارده به یک چهره مشهور یا به قول فرنگی ها «سلبریتی» بود. گرچه اصل برائت است و در آن تردیدی نیست اما همین اصل برائت که در قانون اساسی نیز بیان شده، میتواند با دلائل و قرائن از اعتبار بیفتد. اصل 37 قانون اساسی بیان میکند: «اصل برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود، مگر این که جرم او در دادگاه صالح اثبات گردد».
فردی که در مظان اتهام قرار می گیرد، در برزخ بین «برائت» و «مجرمیت» است. البته منظور از در معرض اتهام قرار گرفتند تنها ثبت یک شکایت ساده به دست شاکی نیست، فردی که علیه او شکایت ثبت می شود در دنیای حقوق و عرف قضایی «مشتکی عنه» نامیده میشود؛ منظور از «متهم» فردی است که او را مقام قضایی احضار کرده و پس از بررسی شواهد، قرائن و امارات به او «تفهیم اتهام» شده است. پس از این مرحله قاضی طبق قواعد دادرسی کیفری، مکلف به صدور قرار تأمینی است که تا پایان دادرسی دسترسی به او میسر باشد. البته متهم همان اندازه که ممکن است محکوم شود، امکان دارد تبرئه شود و همه چیز به تصمیم نهایی دادگاه کیفری بستگی دارد. اما متهم دیگر مبری فرض نمیشود، به همان اندازه که مجرم در نظر گرفته نمی شود، و این وضعیت بینابینی تا پایان دادرسی جریان خواهد داشت.
در قضیه اخیر افکار عمومی با سه پرسش رو به رو شده است: نخست، چرا پس از رسانهای شدن موضوع بازداشت متهم، قرار بازداشت موقت به قرار وثیقه تبدیل شد؟ دوم، چرا با توجه به اهمیت جرم و میزان مجازات (اعدام که شدیدترین کیفر در نظام حقوقی ماست) از قرارهای نظارتی مثل «ممنوعیت خروج از کشور» استفاده نشده است؟ سوم، این که چرا این تصور درگرفت که برخی رسانههای خاص مایل نیستند صدای شاکی هم شنیده شود؟
خوشبختانه سال هاست که قوه قضائیه هم مانند دولت سخنگو دارد، اما به اقتضای ملاحظات گاه توضیح بیشتر داده نمی شود و به این جملات بسنده می شود: «موضوع در صلاحیت دادگاه است و قاضی مستقل است»، «هنوز تصمیمی گرفته نشده است»، «پس از صدور حکم و قطعیت موضوع به آگاهی عموم خواهد رسید». یکسان نبودن رویه هایی دستگاه قضایی، ریشه این پرسش هاست. نیازی نیست برای رفع ابهامات سخنگوی قوه قضائیه در این موارد توضیح خاصی ارائه کند، کافی است در موارد شبیه به هم، تصمیم های مشابه اتخاذ شود. فراموش نکنیم یکی از وظایف دستگاه قضایی طبق قانون اساسی، «ایحاد وحدت رویه قضایی» است.
******
مرد مسلح مدعی مبارزه با بیحجابی عضو نهادهای انقلابی نبود
خبرگزاری فارس درباره بخشی از اظهارات حجتالاسلام طاهری آکردی، سرپرست ستاد امر به معروف و نهی از منکر درباره ماجرای بازداشت فرد مسلح مدعی مبارزه با بیحجابی نوشت:
در پی اظهارات اخیر سرپرست ستاد امر به معروف و نهی از منکر درباره بازداشت فردی که مدعی «مقابله مسلحانه با بدحجابی» بود، بررسیهای میدانی و اطلاعات ابعاد تازهای از این پرونده را روشن کرده است. بر اساس این اطلاعات، فرد مذکور هیچگونه سلاح سازمانی یا حتی سلاح شخصی دارای مجوز در اختیار نداشته و اقدامات او صرفاً جنبه نمایشی و تبلیغی برای جلب توجه و ترغیب دیگران به همراهی با خود داشته است.
بررسیهای اولیه نیز نشان میدهد علت اصلی این رفتارها آسیبهای روحی و روانی ناشی از حوادث و ضرباتی است که وی در جریان ناآرامیهای موسوم به «زن، زندگی، آزادی» متحمل شده و در نتیجه، زندگی خانوادگیاش از هم پاشیده است. منابع مطلع اعلام کردهاند که خانواده این فرد التزامی به موازین شرعی نداشتهاند و دختر وی سابقه بازداشت در جریان ناآرامیهای سال ۱۴۰۱ (فتنه زن زندگی آزادی) دارد.
همچنین تصاویر مربوط به کشف حجاب اعضای خانوادهاش در پلتفرمهای اجتماعی به صورت عمومی منتشر شده و نشان میدهد خانواده او نیز از حامیان جریانهای معارض فرهنگی بودهاند. گزارشها حاکی است که فرد یادشده در هیچ نهاد انقلابی یا حاکمیتی عضویت، همکاری یا مسئولیت نداشته و تمامی اقداماتش خودسرانه، فاقد مجوز قانونی و بدون هرگونه هماهنگی با مراجع رسمی انجام شده است.
******
چراغ سبز رهبر انقلاب برای آغاز مذاکره؟
سایت انصافنیوز نوشت:
رهبر انقلاب در سخنانی که به مناسبت سالگرد ۱۳ آبان بیان شد به مسئلهی ایران و آمریکا پرداخت و ضمن برشمردن اقدامات خصمانهی این کشور شروط بررسی برقراری رابطهی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا را اعلام کردند. آیت الله خامنهای پیشبینی کردهاند که اگر قرار بر برقراری چنین رابطهای با چنان شروطی باشد در آیندهای نزدیک رخ نخواهد داد. شروطی همچون عدم پشتیبانی از اسرائیل، جمع کردن پایگاههای نظامی در منطقه و مداخله نکردن در مسائل آن و…
با نگاهی به واکنشها به سخنان مطرح شده به مناسبت سالگرد ۱۳ آبان شاهد هستیم که دو قطب مخالف سپهر سیاسی در میان پوزیسیون و اپوزیسیون در تلاش هستند تا رهبری را مخالف مذاکره و تعامل سازنده با جهان نشان دهند و از آنچه گفته شده نتیجه بگیرند پروندهی مذاکره بسته شده است. این در حالی است که در سخنرانی ۴۵ دقیقهای ۱۲ آبان ۱۴۰۴ رهبری با وجود تذکرات و هشدارهای معمول دربارهی مسئلهی ایران و آمریکا سخنی از نفی مذاکره به میان نیامده است و آنچه بیان شده نفی رابطه با آمریکا در آیندهی نزدیک است. میان مذاکره با یک کشور و رابطه با آن تفاوت از زمین است تا آسمان!
در دوران ۳۶ سالهی رهبری آیت الله خامنهای در مقاطع زمانی مختلف با مجوز و هدایت ایشان میان ایران و آمریکا مذاکره و همکاریهای جدی شکل گرفت که مشهورترین آن مذاکرات هستهای و سند همکاری برجام است. این مذاکرات، توافقات و همکاریها در مقاطع زمانی مختلف توانسته منافع ملی را تامین کند و البته در زمانهایی نیز با تغییر سیاستها در ایران و آمریکا و یا تغییر شرایط بینالمللی آن مذاکرات و توافقات به نقطهی پایان رسیده است.
اینکه رهبری نظام در سخنرانی عمومی خود در روزها و هفتههایی که خبرهای رسمی و غیررسمی از احتمال آغاز دوبارهی مذاکرات میان دو کشور حکایت دارد نفیا و اثباتا سخنی دربارهی مذاکره نمیگویند به تعبیری میتواند چراغ سبزی به دیپلماتها برای نقشآفرینی فعالتر در میدان مذاکره با آمریکا باشد. آنچه در سخنان رهبری مورد نهی جدی قرار گرفته تسلیم شدن ایران است. موضوعی که در همهی این سالها نیز در مذاکرات مستقیم و غیرمستقیم ایران و آمریکا مورد توجه دیپلماتهای نظام بوده است.