همشهری آنلاین - یکتا فراهانی: آلبرت اینشتین بر این باور بود که علم، بدون قدرت تخیل، صرفاً دانشی محدود است؛ اما زمانی که با تخیل همراه شود، میتواند مرزهای شناخت بشر را جابهجا کند.

نقش تخیل در کشفهای بزرگ
آلبرت اینشتین، فیزیکدان بزرگ قرن بیستم، نهتنها انقلابی در علم فیزیک ایجاد کرد، بلکه نوعی تفکر فلسفی جدید را نیز بنیان گذاشت. از دیدگاه او، علم صرفاً مجموعهای از قوانین و معادلات نبود، بلکه سفری ذهنی برای درک ماهیت جهان بود.
جمله مشهور او «منطق تو را از A تا Z میبرد، اما تخیل تو را به هر کجا که بخواهی خواهد برد» جوهره همین دیدگاه است. این سخن نشان میدهد برای رسیدن به مرزهای نوآوری باید فراتر از چارچوبهای شناختهشده اندیشید. در واقع، اینشتین به ما یادآوری میکند مسیر علم تنها با داده و منطق پیش نمیرود، بلکه باقدرت تصور و تصویرسازی ذهنی کامل میشود.
بیشتر بخوانید:
یک میهمان ناشناس از آنسوی کهکشان | دنبالهدار ۳I/ATLAS در آستانه عبور از کنار خورشید
راز انبساط کیهان | شاید همه چیز از هندسه آغاز شده باشد
منطق؛ زیربنای علم
منطق ابزار اصلی انسان برای سازماندهی دانستهها و تحلیل واقعیت است. به کمک منطق، قوانین طبیعت تعریف میشوند و نظم جهان قابلدرک میشود.
اما از نگاه اینشتین، منطق تنها در قلمرو «شناختهها» عمل میکند. یعنی ما را در محدودهای هدایت میکند که قواعد آن از پیش مشخص شده است.
به بیان دیگر، منطق به ما کمک میکند در مسیرهای موجود حرکت کنیم، اما تخیل است که مسیرهای جدید را خلق میکند.
نیروی محرک نوآوری علمی
تخیل در نگاه اینشتین نه نوعی خیالپردازی غیرواقعی، بلکه ابزاری علمی برای کشف ناشناختهها بود. او بسیاری از ایدههای بزرگ خود، از جمله نظریه نسبیت خاص و عام، را نه در آزمایشگاه بلکه در قالب «آزمایشهای ذهنی» (Thought Experiments) پروراند تمرینهایی ذهنی که در آن فرض میکرد، اگر بتوان با سرعت نور حرکت کرد یا در فضا سقوط آزاد داشت، چه رخ میدهد.
این رویکرد نشان میدهد تخیل، در واقع، مرحلهای پیش از فرمولسازی علمی است؛ جایی که ذهن، پدیدههایی را میبیند که هنوز ابزارهای فیزیکی قادر به مشاهده آن نیستند.

تعامل خلاق میان علم و تخیل
در تفکر علمی مدرن، مرز میان عقل و تخیل بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد. علم بدون تخیل، محدود به تکرار است، و تخیل بدون عقل، از دقت و اثبات دور میشود.
اینشتین بر تعادل میان این دو تأکید داشت: منطق، بنیان فهم پدیدهها را فراهم میکند، اما تخیل، آنها را به مفاهیم تازه و نظریههای نو بدل میسازد.
به همین دلیل است که او میگفت: تخیل از دانش مهمتر است، زیرا دانش محدود است، اما تخیل کل جهان را در برمیگیرد.

از فلسفه تا آموزش و نوآوری
نگاه اینشتین تنها به فیزیک محدود نبود. او معتقد بود نظام آموزشی و فرهنگی باید قدرت تخیل را در کنار منطق پرورش دهد.
در دنیای امروز که یادگیری بیشتر بر حفظ اطلاعات و روشهای استاندارد تأکید دارد، سخنان او بیش از هر زمان دیگری معنا پیدا میکند.
تربیت ذهنی که میتواند هم تحلیل کند و هم بیندیشد، اساس رشد علمی و فرهنگی جوامع است. اینشتین عقیده داشت آموزش نباید فقط به انتقال دانش محدود شود؛ بلکه باید روح جستوجو و خلاقیت را در انسان بیدار کند.












