خبرگزاری مهر، گروه استانها- کوروش دیباج: نمایش «پروانه الجزایری» به نویسندگی پیام لاریان و کارگردانی یاسر پیمانی از جمله آثار تازهای است که در جریان اجرای خود در تالار هنر اصفهان، توجه منتقدان و مخاطبان جدی تئاتر را به خود جلب کرده است. این اثر که بر پایه متنی فلسفی و در عین حال انسانی شکل گرفته، مرز میان واقعیت و خیال را در تجربه زیستن انسان معاصر به چالش میکشد و با بهرهگیری از ساختار تکرارشونده، مخاطب را به سفری درونی میان مرگ، خاطره و زیستِ ناتمام میبرد.
در این نمایش، جهانِ روایت در فضایی محدود و ایستا شکل میگیرد؛ جایی که زمان نه خطی بلکه دایرهای است و آدمها در چرخهای از تکرار، انکار و فروپاشی گرفتارند. «پروانه الجزایری» از این منظر اثری است درباره زیستن در مرز نابودی؛ جایی که انسان در عین میل به ماندن، آرامآرام در سکوت فرو میپاشد. پیمانی در اجرای خود کوشیده است از دل این جهان درهمتنیده، تجربهای شاعرانه و در عین حال عینی بسازد؛ تجربهای که در آن هر عنصر صحنه، از طراحی نور تا میزانسن، در خدمت نمایش ناپایداری و شکنندگی روابط انسانی است.
نشست نقد و بررسی این نمایش با حضور محمدرضا رهبری و پیمان کریمی، منتقدان تئاتر، و یاسر پیمانی، کارگردان اثر، در تالار هنر اصفهان برگزار شد؛ نشستی که در آن ابعاد فلسفی، نشانهشناختی و اجرایی نمایش مورد واکاوی قرار گرفت و دیدگاههای متنوعی درباره نسبت متن لاریان و خوانش کارگردان از آن مطرح شد. آنچه در ادامه میخوانید، گزارشی از مهمترین مباحث مطرحشده در این نشست تخصصی است.
نمایشی در مرز میان مرگ و زیستن
محمدرضا رهبری، منتقد تئاتر در آغاز سخنان خود اظهار کرد: در پایان اجرا به نظر رسید پیشفرض نمایشنامه درباره مرد جوانی است که در آستانه مهاجرت، دوستانش را دور هم جمع میکند تا شبی به یادماندنی را برای آنان بسازد و خاطرات خوش گذشته تکرار شود، اما برعکس، همه چیز تخت میشود و تمام روابطی که به ظاهر وجود داشته از هم میپاشد.
وی افزود: در انتهای نمایش احساس کردم این هم پیشفرض اصلی نبوده است، بلکه گویی نویسنده در رؤیای خود آدمهایی را در یک موقعیت خاص کنار هم قرار داده تا ببیند این موقعیت که در تنگنای زمانی و مکانی شکل گرفته با آنان چه میکند. در واقع ما با نویسندهای مواجهیم که در خیال خود زندگی و رؤیای زیستن را میبیند و تلاش دارد دریابد آن را چگونه میتوان تجربه کرد.
این منتقد تئاتر ادامه داد: از نظر ساختاری، نویسنده در یک ماجراجویی فرمی و بازیگوشانه زیبا، بازی سادهای را که میان چند دوست رخ میدهد، مبنای نمایش قرار داده است.
به گفته وی، این بازی تکرار میشود و همین تکرار موجب خلق فرمی خلاقانه میشود که هم بر سرنوشت شخصیتها و هم بر سرنوشت اجرا تأثیر میگذارد. رهبری بیان کرد تکرار در اثر نماد امید به نگه داشتن زمان است، اما اتفاقاً آنچه رخ نمیدهد همین است؛ همه چیز ویران میشود و از دست میرود.
پویایی متن و سکون اجرا
رهبری در ادامه سخنان خود به نشانهشناسی اثر پرداخت و اظهار کرد: در نمایش نشانههای روشنی وجود دارد. همه شخصیتها چیزی برای پنهان کردن دارند، از سیگار کشیدن گرفته تا تماسها یا خاطرهها و حرفهای ناگفتهای که از یکدیگر یا از شریک عاطفی خود پنهان میکنند. یکی از بارزترین نشانهها زایمان زن است؛ زایمانی ناتوان و ناقص که به تولد فرزندی مرده میانجامد. رخ، تنها زنی که به مرحله تشکیل خانواده رسیده، از زاییدن عاجز است و آن را تنها بازی میکند.
رهبری افزود: سن شخصیتها نیز در انتخاب بازیگران و روابط میان زوجها معنا دارد، زیرا اختلاف سنی زیاد نشانهای از ناپایداری و شکست روابط است.
وی با بررسی زبان نمایشنامه تأکید کرد: دایره واژگان اثر محدود و واژهها پرتکرارند، اما این تکرار به معرفی جهان شخصیتها و نوع رابطه میان آنان کمک میکند.
این منتقد تئاتر توضیح داد: واژههای مشترک، شوخیها و طنزها نشان از دوستی طولانی میان شخصیتها دارد، بهگونهای که گاه نیازی به توضیح نیست و قرینهها حذف میشوند. فقط برای مینا، دختری تازهوارد، ناچارند خاطرات را بازگو کنند. به گفته وی، این تکرارهای واژگانی با فرم بازیگوشانه و ساختار نمایش همخوان است. جملهها کوتاهاند و انگار همه چیز عجله دارد تا سریعتر به فاجعه نزدیک شویم، که نشانه دقت نویسنده در انتخاب زبان است.
وی سپس به لایههای معنایی اثر پرداخت و گفت: در جهان نمایش، هیچ ارتباط پایداری میان آدمها شکل نمیگیرد. روابط موجود همه متزلزلاند و به تشکیل خانواده نمیانجامند. آدمها سالها با یکدیگر دوستاند، اما در این دوستی رشد نمیکنند و در مرحلهای کودکانه باقی میمانند. به همین دلیل، هر بحران کوچکی میتواند همه چیز را از هم بپاشد.
رهبری تأکید کرد: در نمایشنامه نشانههای فقدان مالکیت نیز مشهود است؛ شخصیتها نه بر اموال و نه بر روابط خود مالکیت ندارند. ویلایی که در آن حضور دارند، متعلق به فردی دیگر است، ماشین را باید بفروشند، و حتی ساکی که دارند، بهدرستی نمیدانند متعلق به کیست. به گفته وی، این بیمالکیتی استعارهای از ناتوانی انسان معاصر در حفظ رابطه و معناست.
وی افزود: وقتی بحران میرسد، بازی دیگر کارکرد ندارد و همه چیز دروناً فرو میپاشد.
رهبری ادامه داد: استعاره مرگ در اثر معناساز است؛ آدمها مردهاند بیآنکه بدانند، روابط مردهاند بیآنکه کسی متوجه شود، و این همان تراژدی پنهان زندگی امروز است.

درخشش در سادگی صحنه و میزانسنهای مینیمال
این منتقد تئاتر در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به طراحی صحنه گفت: در اثر، در بهعنوان خیالانگیزترین عنصر صحنه نقش مهمی دارد و مفهوم آستانه میان زندگی و مرگ را بازتاب میدهد. اما حضور بازیگران از کنارههای صحنه باعث شد تا این خیال به هم بریزد و ارتباط معنایی صحنه با ساختار رویاگون اثر دچار گسست شود همچنین ویدئو پروژکتور در بخشهایی خلاقانه و در بخشهایی آزاردهنده بود و توازن بصری اجرا را بر هم زد.
وی درباره بازیها نیز توضیح داد: پس از وقوع بحران، کیفیت بازیها نسبت به آغاز نمایش افت میکند. با این حال، گروه بازیگران در مجموع انتخاب مناسبی بودهاند و هدایت کارگردان در ایجاد هماهنگی میان آنان قابلتوجه است.
رهبری درباره ساختار تکرار در نمایشنامه گفت: تکرار در این اثر تنها بازگشت ساده نیست بلکه معنایی فلسفی دارد. به گفته وی، این تکرارها یادآور آثار ابزورد و نشانهای از چرخه پوچ زندگیاند. وی افزود ساختار نمایشنامه شباهتی به لطیفه دارد که در پایان با شگفتی تمام میشود و مخاطب را غافلگیر میکند. از دید وی، همین شگفتی پایانی است که به اثر معنا و عمق میبخشد.
این منتقد در پایان خاطرنشان کرد: پروانه الجزایری با نگاهی انسانی، خطر فروپاشی روابط در جامعه امروز را یادآور میشود؛ روابطی که بهسادگی از هم میپاشند و خانوادهها بهراحتی از هم گسسته میشوند. وی افزود اثر لاریان و کارگردانی پیمانی، در کنار غمانگیزی نهفته در متن، تماشاگر را به تأملی عمیق درباره زیستن، مرگ و معنای پیوند انسانی دعوت میکند.
پرسشی از هستی در قالب تئاتر
پیمان کریمی، منتقد تئاتر در ادامه نشست با تحلیل محتوایی و اجرایی اثر به بررسی جنبههای درونی و زیباییشناسانه نمایش پرداخت و گفت: نمایش «پروانه الجزایری» یادآور انسانهایی است که چون پروانه از جمع جدا میشوند و در تنهایی خویش میمیرند. هر یک از شخصیتهای اثر درواقع نمادهایی از انسانهای تنها و درگیر مرگ درونیاند که این مفاهیم در ساختار متن و اجرا انعکاس یافته است.
وی با اشاره به سابقه همکاری و آشنایی خود با پیام لاریان، نویسنده نمایشنامه «پروانه الجزایری»، بیان کرد: لاریان از نویسندگان شاخص معاصر است که آثارش در بسیاری از شهرهای کشور اجرا شده و بیشترین حضور و موفقیت را در جشنواره فجر داشته است همچنین لاریان خود را «کارگردانی که نمایشنامه مینویسد» میداند و همواره در آثارش از مفاهیمی چون مرگ، روایت غیرخطی و شکستن زمان بهره میگیرد.
این منتقد تئاتر در تحلیل نمایش یاسر پیمانی، کارگردان اثر، تصریح کرد: پیمانی با انتخاب نمایشنامهای قوی گام نخست را به درستی برداشته است اما در مرحله اجرا برخی ظرفیتهای متن بهویژه در زمینه بازی با زمان و روایت، آنگونه که در آثار لاریان مورد انتظار است، بهخوبی محقق نشده است. وی افزود در این اجرا بیشتر شاهد حرکتی خطی هستیم و نشانههای کافی از بازی زمانی و راوی پنهان نویسنده دیده نمیشود.
وی با تأکید بر اهمیت طراحی صحنه در این اثر تصریح کرد: طراحی صحنه مهمترین بخش موفق اجرای پیمانی است که توانسته تخیل و لایههای اندیشگی متن را بهخوبی به تماشاگر منتقل کند. به گفته کریمی، فرم طراحی صحنه با دو سطح سفید و زاویههای دقیق، حس درونگرایی و جهان ذهنی اثر را القا میکند اما این موفقیت در بخش کارگردانی به همان اندازه تداوم نمییابد.
این منتقد تئاتر با اشاره به ظرافتهای بصری اجرا اظهار کرد: در آغاز نمایش، نورپردازی پلهها و سایه مثلثی حاصل از آن تأثیری در راستای زاویه حرکت دکور داشت که میتواند حتی اگر اتفاقی باشد، بخشی از زیبایی فرمی اثر محسوب شود.

تماشاگر در آینه تکرار
وی همچنین درباره بازی بازیگران گفت: تمامی بازیگران از نظر مهارت فنی در سطح قابل قبولی ظاهر شدند اما از جایی به بعد، بازیها شبیه هم شد و کنشها از تخیل درونی کاراکترها فاصله گرفت همچنین در چنین آثاری بازیگر باید از تقلید بیرونی بپرهیزد و تخیل شخصی خود را با کنش درونی متن پیوند دهد؛ موضوعی که در این اجرا کمتر دیده شد.
کریمی ادامه داد: در طراحی صحنه نوعی تفکر مفهومی وجود دارد که میتوان آن را نزدیک به هنر چیدمان دانست، اما در اجرا این ظرفیت بهطور کامل بالفعل نشده است.
وی افزود: نمایش «پروانه الجزایری» اگرچه در فرم اجرایی گاه به سمت رئالیسم گرایش پیدا میکند، اما در ذات خود حامل بار روانشناختی و فلسفی است و نمیتوان آن را با معیارهای صرفاً واقعگرایانه سنجید.
کریمی گفت: این اثر بهرغم کاستیهایش، نگاهی تأملبرانگیز به مفهوم زمان، مرگ و خیال دارد و انتخاب آن توسط یاسر پیمانی نشان از دغدغهمندی و نگاه فکری او در تئاتر امروز اصفهان است.
لزوم درک صحیح از متن نمایش «پروانه الجزایری»
در پایان نشست یاسر پیمانی، کارگردان این نمایش درباره روند شکلگیری اجرا و چالشهای فنی و مفهومی آن توضیحاتی ارائه کرد. وی با اشاره به اهمیت شناخت عمیق از متن نمایشنامه گفت: خواندن نمایشنامه «پروانه الجزایری» به خود اثر و مخاطب کمک میکند تا درک دقیقتری از لایههای پنهان آن داشته باشد.
وی افزود: متن از نظر ساختار، فضا و میزانسن چنان کامل است که کمتر مجالی برای تغییرات کارگردانی باقی میگذارد. پیمانی اظهار کرد متن به گونهای طراحی شده که حتی در جزئیات حرکتی، میزانسنها را از پیش تعیین کرده و این مسئله در ناخودآگاه بازیگر و کارگردان حضور دارد.
کارگردان «پروانه الجزایری» تصریح کرد: در اجرای این اثر، دو مؤلفه اساسی باعث محدودیت در خلاقیت کارگردانی میشود. نخست، حفظ «رکورد» حرکات و کنشهای تکرارشونده است که هر تغییر کوچکی در آن موجب بر هم خوردن ساختار اجرایی میشود و دوم، ساختار میزانسنهای دقیق درون نمایشنامه که امکان دخالت آزاد در صحنهآرایی را کاهش میدهد.
وی درباره انتخاب بازیگر نقش بابک توضیح داد: این شخصیت برای وی اهمیت ویژهای داشت و در زمان انتخاب بازیگر با مقاومت روبهرو شد، زیرا بازیگر نقش را کوتاه میدانست، اما از نگاه پیمانی، بابک نقش اصلی و محوری نمایش است.
پیمانی تأکید کرد: در انتخاب بازیگر، به ویژگیهای صوتی و شخصیتی دقت داشته تا تمایز لازم میان او و سایر بازیگران ایجاد شود.

تردید بین حفظ استقلال شخصیتها و ایجاد ارتباط میان آنها
وی درباره طراحی صحنه اثر گفت: در طول تمرینها همواره میان حفظ استقلال شخصیتها و ایجاد ارتباط میان آنها دچار تردید بوده است. در نهایت تصمیم گرفت هر شخصیت در جایگاه مستقل خود باقی بماند تا هویت فردی آنها برای تماشاگر روشنتر شود. به همین دلیل از چیدمان پیوسته در صحنه مانند نیمکت مشترک پرهیز کرده تا این فاصله نمادین حفظ شود.
کارگردان «پروانه الجزایری» در ادامه درباره استفاده از تصاویر و ویدئو در اجرا توضیح داد: این تصاویر نه صرفاً برای تزئین بلکه برای حفظ زمان و تقویت بعد زیباییشناسی اثر طراحی شده بود.
وی گفت: برای هر تصویر تایم دقیق ورود و خروج تعیین شده بود تا با روند زمانی نمایش هماهنگ باشد و در صحنه پایانی، تصاویر بهصورت ریورس نمایش داده میشد تا گذر زمان به عقب بازگردد. با این حال، به دلیل محدودیت سختافزاری در اصفهان و کمبود تجهیزات مناسب، اجرای تصویری به کیفیت ایدهآل نرسید.
پیمانی تأکید کرد: با وجود تلاش برای استفاده از دو دستگاه ویدئو پروژکتور پیشرفته، محدودیتهای فنی مانع دستیابی به وضوح و عمق مورد نظر شد. وی افزود اگر امکان فنی بهتری وجود داشت، کیفیت بصری اثر به شکل محسوسی ارتقا پیدا میکرد.
این کارگردان درباره بازی بازیگران در صحنه دوم که اوج بحران نمایش است، گفت: اجرای این صحنه از نظر روانشناختی بسیار دشوار بود، زیرا شخصیتها در مرحله انکار سوگ قرار دارند و بروز احساسات آنها باید کنترلشده و درونی باشد، نه در قالب واکنشهای هیجانی.
پیمانی بیان کرد: در این بخش بازیگران باید میان دو رویکرد دراماتیک و روانشناختی تعادل برقرار میکردند و این چالشی جدی در روند تمرینها بود.
ضرورت نمایش جزئیات رفتاری در روابط میان کاراکترها
وی با اشاره به ضرورت نمایش جزئیات رفتاری در روابط میان کاراکترها توضیح داد: در زندگی واقعی، بسیاری از احساسات در کنشهای ساده روزمره پنهان است و بازیگر باید بتواند این جزئیات را بازسازی کند تا رابطه انسانی و طبیعی میان شخصیتها شکل بگیرد.
کارگردان «پروانه الجزایری» در ادامه افزود: در اجرای صحنههای پس از بحران، نمایش بهگونهای طراحی شد که ریتم حفظ شود و از سکون بیش از حد جلوگیری گردد. به همین دلیل ورود و خروج بازیگران در لحظات تاریکی صحنه انجام میشد تا ریتم اثر افت نکند.
وی گفت: در نسخههای دیگر این نمایش که تا ۹۰ دقیقه نیز به طول انجامیده، لحظات سکوت و سکون بر بار دراماتیک اثر افزوده است، اما در اجرای حاضر، محدودیتهای زمانی و اجرایی مانع از تکرار آن شد.
پیمانی خاطرنشان کرد: در بازخوانی شخصیت مهرداد، تصمیم گرفته است نقش را به عنوان کارگردان سینما و نویسنده فیلم درون نمایش تعریف کند تا روایت نریشن در قالب یکی از کاراکترها جریان یابد.
وی گفت: این تصمیم با هدف پیوند دادن واقعیت و خیال در اثر اتخاذ شد تا ذهن تماشاگر با روند درونی نمایشنامه پیام لاریان همسو شود.
کارگردان «پروانه الجزایری» تصریح کرد: در مجموع، اجرای «پروانه الجزایری» تلاشی بوده برای حفظ وفاداری به متن اصلی و در عین حال افزودن نگاهی شخصی در طراحی صحنه، ریتم و روانشناسی شخصیتها، هرچند برخی از این ایدهها به دلیل محدودیتهای فنی و اجرایی بهطور کامل تحقق نیافت.












