به گزارش مشرق، در روزهای اخیر، اظهاراتی از سوی فائزه هاشمی، مهدی کروبی و نیز حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین کشور مطرح شد که واکنشهای متعددی را در فضای سیاسی و رسانهای به دنبال داشت. برخی از این مواضع از نگاه افکار عمومی و تحلیلگران سیاسی، اظهاراتی غیرمنتظره و حتی شاذ تلقی شد که میتواند بر فضای سیاسی کشور تأثیرگذار باشد. برای بررسی ابعاد مختلف این سخنان و نیز واکاوی رویکردهای درونی جریانهای سیاسی در برابر این تحولات، گفتوگویی با عباس سلیمینمین، کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
برخی چهرههای سیاسی صرفا برای دیده شدن، مواضعی اتخاذ میکنند. این رویکرد چه آسیبی به فضای عمومی سیاست در کشور وارد میکند و چگونه میتوان بین «بیان آزاد دیدگاه» و «موضعگیری تنش آفرین» تمایز قائل شد؟
کلیت فضای سیاسی کشور بهگونهای است که برخی افراد صرفا برای دیده شدن، مواضعی اتخاذ میکنند. خانم فائزه هاشمی از جمله افرادی است که هرازگاهی مواضع شاذی اتخاذ میکند تا در فضای سیاسی به فراموشی سپرده نشود. واقعیت امر این است که اگر بخواهیم درباره تألمات مرحوم هاشمی صحبت کنیم، باید گفت یکی از بزرگترین تألمات ایشان، مربوط به خود فائزه بود؛ چراکه در موارد مختلف، مرحوم هاشمی نسبت به رفتارهای سیاسی دخترشان شدیدا متأسف بود.
پیوندهایی که میان ایشان و برخی جریانات شکل گرفته بود، موجب شده بود اعتباری که مرحوم هاشمی در حوزه سیاسی داشت، تحتالشعاع قرار گیرد. بهویژه افرادی که مرحوم هاشمی را قبول داشتند، نسبت به این تمایلات و گرایشهای فرزندش معترض بودند و ایشان واقعا حرفی برای گفتن نداشت؛ از این مسأله به شدت ناراحت بود.
اشاره کردید که یکی از تألمات مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی، رفتارهای سیاسی فرزندشان بود. ارزیابی شما از تأثیر این رفتارها بر جایگاه سیاسی و اجتماعی مرحوم هاشمی چیست؟
بنابراین، حالا که این حرفها مطرح میشود، باید توجه داشت که موضوع، شخص مرحوم هاشمی نیست؛ این صحبتها بیشتر برای مطرح شدن خود افراد است. به نظر من، نباید چندان به آنها توجه کرد. اینکه رسانه شما بخواهد به آن بپردازد، نظر خودتان است، ولی من شخصا اعتقادی به اهمیت اینگونه اظهارنظرها ندارم. این افراد انتخابهای خود را کردهاند و اطرافیان مورد اعتماد خود را نیز خودشان برگزیدهاند. این صحبتها واقعا بسیار سطحی است.
کسانی که مرحوم هاشمی را میشناختند و از نزدیک با دقتنظرهای ایشان در امور مختلف آشنا بودند، هرگز نمیتوانند بپذیرند که چنین حرفهایی حتی اندک درصدی از واقعیت را در خود داشته باشد.
پس از اجرایی شدن اسنپبک، عدهای از جمله آقای روحانی به جای تحلیل درست موضوع، از آن برای تکرار مواضع پیشین خود درباره برجام استفاده کردند. آیا از نگاه شما این رفتار ناشی از خطای تحلیلی بود یا تلاشی عامدانه برای بهرهبرداری سیاسی؟
متأسفانه باید بگویم پس از اقدام سه کشور اروپایی، برخی جریانات به جای آنکه تلاش کنند مسأله را به درستی روشن کنند، رفتاری داشتند که هیچ عایدی برای آنها نخواهد داشت. اجازه بدهید این نکته را روشن کنم: آنها میخواستند فضای روانی خاصی در کشور ایجاد کنند؛ فضایی که گویا با اقدام این سه کشور اروپایی، فشار سنگینی بر ایران وارد خواهد آمد، اما به جای آنکه این قضیه را به درستی تحلیل کنند، از آن بهعنوان ابزاری برای تکرار مواضع پیشین خود درباره برجام و مسائل مشابه استفاده کردند. این کار، اشتباهی آشکار بود.
ما باید به وظیفه ملی خود عمل و از دامنزدن به اختلافات داخلی پرهیز میکردیم. برخی افراد پیش از آقای روحانی نیز بحثهایی را مطرح کرده بودند که کار درستی نبود، اما قطعا اقدام روحانی بسیار بدتر بود؛ چراکه ایشان وارد میدان شد و سخنانی بر زبان آورد که بسیار غیرمنتظره بود. از کسی که در جایگاه ریاستجمهوری قرار داشته، انتظار چنین رفتاری نمیرود. بااینحال، همانطور که گفتم، چون ایشان تصور میکند انتقادات نسبت به برجام، عملکرد او را کاملا زیر سوال خواهد برد، طبیعتا در مقام دفاع از خود برآمد و سخنانی را مطرح کرد که با مصالح کشور در شرایط کنونی سازگار نبود.
با توجه به جایگاه سابق ایشان بهعنوان رئیسجمهور، آیا نمیتوان طرح مجدد دیدگاههایش را در چارچوب حق دفاع از عملکرد دولت پیشین تفسیر کرد؟
شاید پرداختن به این مسائل در زمانی دیگر مشکلی ایجاد نمیکرد، اما در شرایط فعلی، قطعا مضرات جدی برای منافع ملی دارد. بنابراین، ورود دوباره به بحث برجام اشتباه بود و اشتباهتر از آن، ورود روحانی به میدان با تحریک برخی افراد برای دفاع از عملکرد خود بود؛ آن هم درحالیکه همه میدانند برجام در عمل، ایرادات جدی داشته است.
من بارها در مصاحبهها گفتهام که آقای روحانی سعی کرد از برجام بهعنوان ابزاری سیاسی استفاده کند، درحالیکه برجام، ماهیتی تخصصی داشت و باید بهعنوان یک توافق کاملا کارشناسانه مورد بررسی قرار میگرفت تا بهترین منافع ملی تأمین شود، اما ایشان چه پیش از امضای برجام و چه پس از آن، با فشارهایی که وارد میکرد، مانع این روند شد. پیش از امضا، با گماردن برادر خود در تیم مذاکرهکننده، تلاش داشت روند رسیدن به توافق را تسریع کند؛ درحالیکه کسی که با ماهیت این پرونده آشنایی دارد، خوب میداند که باید تیم مذاکرهکننده را به دقت نظر و بهرهگیری از کارشناسان خبره در دو زمینه مهم، یعنی هستهای و زبانشناسی دعوت کرد.
در زمینه هستهای و نیز زباندانی باید از افراد متخصص استفاده میشد. باید توجه داشت که آشنایی صرف با زبان انگلیسی به معنای واقعی زباندان بودن نیست. کسی زباندان است که با ادبیات زبان و بار معنایی واژگان به خوبی آشنا باشد. برادر رئیسجمهور نه در زمینه هستهای تخصص داشت و نه در زبانشناسی. حتی آقای ظریف نیز به معنای دقیق کلمه، زباندان نبود. صرف توانایی صحبتکردن به زبان انگلیسی کافی نیست؛ کسی باید با عمق زبان و معانی مختلف واژگان آشنا باشد که متأسفانه این دو شرط رعایت نشد.
اشاره کردید که آقای روحانی برجام را به ابزاری سیاسی تبدیل کرد. با توجه به ماهیت ترکیبی توافقهای بینالمللی که هم فنی و هم سیاسی هستند، چگونه میتوان از سیاسیشدن بیش از حد چنین پروندههایی پیشگیری کرد؟
همانگونه که گفتم آقای روحانی به دنبال آن بود که از برجام بهعنوان یک برگ سیاسی استفاده کند. اکنون نیز وقتی با انتقادات مواجه میشود، تلاش میکند ضعفهای خود را پنهان یا بهگونهای دیگر بیان کند. در واقع، چه دفاع بیوجه آقای روحانی از خود و چه بهرهگیری برخی افراد از چنین موقعیتهایی برای طرح مجدد اختلافات، هر دو اشتباه بودند؛ اشتباهاتی که متأسفانه آثار منفی در فضای سیاسی کشور بر جای گذاشت.
آقای کروبی هم اظهاراتی نزدیک به خانم هاشمی و آقای روحانی داشتند؛ منتها ابتدا ایشان ذکر مثال عجیبی در خصوص قضایای سال ۸۸ داشتند. اظهارات ایشان را چگونه ارزیابی میکنید؟
بعد از برگزاری انتخابات سال ۱۳۸۸، آقای میرحسین موسوی مدعی بود که حقش خورده شده و خود را پیروز انتخابات میدانست. ایشان هرگز نگفت که در انتخابات شکست خورده است؛ بلکه به صراحت اعلام کرد که در مسیر پیروزی بوده و ناگهان ورق برگشته و روند تغییر کرده است.
اما بعدها، در ذهن همه گروههای سیاسی این جمعبندی شکل گرفت که ادعای تقلب، در واقع نوعی زیادهخواهی بوده است. به این معنا که یک جریان سیاسی به خود اجازه میداد یا پیروز باشد یا در غیر این صورت، نتیجه انتخابات را نپذیرد. آقای هاشمی و برخی اطرافیانش، از جمله فائزه هاشمی، پیش از انتخابات رسما اعلام کرده بودند که «اگر شکست بخوریم، قطعا انتخابات مخدوش است.» چنین اظهاراتی که پیشاپیش بیان شده بود، نشان از آن داشت که آنها به دنبال زیادهخواهی هستند و عملا نوعی قیام علیه قانون انتخابات شکل گرفته بود. یعنی اگر ما شکست بخوریم، باید بگوییم انتخابات مخدوش است و این چیزی نبود جز گردنکشی در برابر قانون.
بعدها برخی از افرادی که در این مسائل نقش داشتند، فضایی را ساختند تا بتوانند در قدرت باقی بمانند. درباره آقای کروبی هم نباید چندان بحث کرد؛ چون همانطور که گفتم، برخی افراد فقط برای آنکه خود را زنده نگه دارند، سخنانی تکراری بیان میکنند، بدون آنکه حرف تازهای داشته باشند یا از لحاظ فکری مولد باشند. نباید به چنین افراد توجه کرد، چون خواسته آنها دقیقا همین توجه است.
نکته دیگر اینکه همه میدانند ادعای تقلب در انتخابات سال ۸۸ پذیرفته نشد و خود این افراد بعدها در انتخاباتهای دیگر شرکت کردند؛ حتی نه فقط شرکت، بلکه کاندیدا معرفی کردند. این خود نشان میدهد که حتی خودشان هم ادعای تقلب را باور نداشتند. اگر واقعا معتقد بودند انتخابات در ایران ناسالم است، چرا دوباره در آن شرکت کردند؟ آقای خاتمی هم در انتخابات شرکت کرد، برخلاف جریان تندرویی که میگفتند ما به ساختار انتخابات اعتماد نداریم. این حضور، خود دلیلی بر نادرستی آن ادعاها بود.
نباید اجازه دهیم یک ادعای تکراری و باطل، دوباره احیا شود و ما را وادار به پذیرش نظرات آنها کند، اما یک نکته را باید پاسخ داد؛ اینکه چرا برخی از این آقایان، وقتی چین و روسیه در شورای امنیت وارد عمل شده و مانع فشار بیشتر غرب به ایران شدند، ناراحت شدند؟
چرا به جای اینکه از نقش بازدارنده این کشورها قدردانی کنند، شروع به هجمه علیه آنها کردند؟ آیا ما باید مسائل تاریخی را بهانه کنیم و روسیه امروز را با روسیه تزاری یکی بدانیم، درحالیکه روسیه در سه مرحله تاریخی، نظامهای کاملا متفاوتی را تجربه کرده است: سلطنت تزاری، نظام سوسیالیستی و امروز نظام فعلی. چرا ما باید شکستهای تاریخی خود را در قالب تحلیل امروزین از مناسبات بینالمللی بازگو کنیم؟
درحالیکه با اقدام چین و روسیه، بخشی از فشارهایی که غرب میخواست بر ملت ایران وارد کند، خنثی شد. به جای آنکه این اقدام را محکوم کنیم، باید از آن حمایت کنیم، اما برخی، به دلایل شخصی یا سیاسی، از این وضعیت ناراضیاند. چرا؟ آیا منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح میدهند؟ این قابل تحمل نیست.
آقای کروبی نیز خواستار مذاکره مستقیم با آمریکا شدهاند، نظر شما در اینباره چیست؟
در خصوص آقای کروبی نیز جای تأسف است که به جای خوشحالی از حمایت این کشورها و خنثیشدن تحرکات ضدایرانی، چنین مواضعی اتخاذ میشود. اسنپبک (مکانیسم ماشه) عملا با این تحرکات پوچ شد. حال، برخی میخواهند بگویند این کشورها قابل اعتماد نیستند. اگر امروز کاری مثبت انجام دادهاند، چرا باید نادیده گرفته شود؟
متأسفانه برخی از این حرفها، حتی از خودشان هم نیست؛ تکرار حرفهای دیگران است. غربیها درحالیکه ایران را تحریم میکنند، همزمان میکوشند راههای دیگر را هم بر ما ببندند تا ما را مجبور کنند در برابرشان زانو بزنیم، اما عقل و درایت حکم میکند که گزینههای دیگر را نیز بررسی و پیگیری کنیم.
ما بارها مذاکره کردهایم، اما آنها با قلدری به ما حمله کردهاند؛ حتی نظامی. با این تجربه، دیگر نمیتوان گفت تنها راه، رفتن به سمت غرب است. این نشاندهنده عدم سلامت در تحلیل است. مذاکرات گذشته، اسناد مکتوب دارد. پس از تجربه برجام، باید تحلیل درستی داشته باشیم و بپرسیم چرا برخی از اینکه ما راههای دیگری برای خنثیسازی فشارها یافتهایم، ناراحتاند؟ چرا برخی که نام ایرانی دارند، از کاهش فشار غرب بر ایران ناراحت میشوند؟ این قابل تحمل نیست.
منبع: صبح نو












