در تالارهای قدرت خوزستان، به نظر میرسد قانونی نانوشته حاکم است:«آنچه را نمیخواهی شنیده شود، پنهان کن.» این قانون درجریان سفر اخیر محمدجعفر قائمپناه، معاون اجرایی رئیس جمهور، به دقیقترین شکل ممکن به اجرا درآمد. استانداری خوزستان در یک حرکت حسابشده و سیستماتیک، تصمیم گرفت خبرگزاری خبرآنلاین، به عنوان یکی از رسانههای پیشرو و منتقد جریان اصلاحات، را از تمامی جلسات و بازدیدهای این سفر حذف کند. نه دعوتی، نه مجوزی ، نه تماس یا پیامکی و نه حتی یک پاسخ شفاف؛ تنها یک دیوار بلند در برابر خبرنگاران این رسانه کشیده شد.
این اقدام در حالی صورت گرفت که برخی چهرههای رسانهای خاص آنقدر واضح که همه خبرنگاران خوزستان هم آنها را می شناسند میتوان آنها را با کنایه «خبرنگاران ساکن ساختمان فلسطین» (محل استانداری) نامید، دسترسی نامحدودی به تمام وقایع داشتند. هدف روشن بود: مهندسی افکار عمومی و انتشار یک روایت یکدست و مطلوب از سفری که قرار بود مرهمی بر زخمهای کهنه خوزستان باشد. مدیران استانی میخواستند خود، راوی داستان باشند؛ داستانی از تلاش و پیشرفت، بدون هیچ صدای مخالفی.
دوربین های ساختمان فلسطین خود گویای کلیه رفت و آمد ها هستند و نیازی به توضیحات اضافه نیست که چه کسانی در چه جلساتی هستند و نیستند اما تاریخ، به ویژه تاریخ رسانه، سرشار از طنزهای تلخ است. بزرگترین طنز این سفر آن بود که استانداری خوزستان در تلاش برای ساکت کردن یک خبرنگار، با منتقدی به مراتب قدرتمندتر و صریحتر روبرو شد: خودِ محمدجعفر قائمپناه.
تیمی که خبرآنلاین را حذف کرده بود تا مبادا از ظاهر «جنگزده» و نابسامان اهواز گزارشی منتشر شود، ناگهان شنید که معاون رئیسجمهور با همین واژگان، عملکرد مدیران را به باد انتقاد میگیرد. آنها دسترسی رسانه منتقد را قطع کردند تا از کندی پروژهها سوال نشود، اما قائمپناه خود روند «لاکپشتی» متروی اهواز را به نماد فرصتسوزی ملی تشبیه کرد. مدیران روابط عمومی احتمالاً در حال تنظیم اخباری مثبت از حمایت بانکها از تولید بودند که فرستاده پاستور، سیستم بانکی استان را به دلیل «بنگاهداری»، تبعیض و پرداخت تنها یکسوم از تسهیلات مصوب، به شدت زیر سوال برد.
در حقیقت، استانداری با حذف خبرآنلاین و برخی رسانه های دیگر ، ناخواسته بزرگترین لطف را در حق این رسانه ها کرد. زیرا هر نقدی که از سوی یک رسانه منتقد مطرح میشد، میتوانست با برچسبهایی چون «سیاهنمایی» یا «اهداف سیاسی» بیاثر شود. اما وقتی این نقدها از زبان یکی از عالیترین مقامات اجرایی دولت چهاردهم بیان میشود، دیگر هیچ برچسبی به آن نمیچسبد. این صدای خود دولت بود که ناکارآمدی نمایندگانش در استان را فریاد میزد. قائمپناه، خود به رسانهای تبدیل شد که استانداری سعی در حذف آن داشت؛ رسانهای قدرتمندتر، با مصونیتی بالاتر و صدایی رساتر.
این «خودزنی رسانهای» یک پیام آشکار داشت: ضعف مدیریتی در خوزستان آنقدر عمیق و آشکار است که حتی با بستن تمام درها به روی رسانههای منتقد نیز نمیتوان آن را پنهان کرد. این اقدام نشان داد که ترس از شفافیت و پاسخگویی، بر فرهنگ مدیریتی استان سایه افکنده است. اکنون استانداری خوزستان نه تنها باید پاسخگوی ناکارآمدیهایی باشد که معاون رئیسجمهور برشمرد، بلکه باید توضیح دهد که بر اساس کدام مجوز قانونی، حق دسترسی آزاد به اطلاعات را که از ارکان نظام جمهوری اسلامی است، از یک رسانه رسمی سلب کرده است.
سفر قائمپناه به پایان رسید، اما یک حقیقت مهم را آشکار ساخت: در عصر ارتباطات، نمیتوان حقیقت را فیلتر کرد. شاید بتوان جلوی ورود یک خبرنگار را به یک جلسه گرفت، اما نمیتوان جلوی واقعیتی را گرفت که از فرسودگی خیابانها، کندی پروژهها و نارضایتی مردم فریاد میزند؛ واقعیتی که این بار، بلندگوی آن در دست خود دولت بود.
23












