خبرگزاری مهر، گروه استانها- کوروش دیباجچ: پاییز در دشتهای غربی اصفهان رنگ دیگری دارد. زایندهرود هرچند در بیشتر روزهای سال نفسش به سختی بالا میآید، اما در حوالی باغبهادران، هنوز جویهایش زندهاند و در دل خاکیترین روستاها، نغمه آب را مینوازند. یکی از این روستاهای پنهان در دل کوه و چنار، روستای خشوئیه است؛ جایی که بوی خاک، آفتاب و گردوی تازه با صدای گذر آب در کوچههای کاهگلی آمیخته است. اینجا همانجاست که بسیاری آن را «ونیز ایران» مینامند، نه بهخاطر قایقها و آبراههای سنگی، که بهدلیل جویهایی که از زیر خانهها و دالانهای قدیمیاش میگذرند و زندگی را در سکوتی هزارساله به جریان میاندازند.

صبحی از روزهای آبان است. مه نازکی بر روی چنارهای هزارساله نشسته و برگهای زرد و سرخ در باد نرم پاییز بر سطح آب میرقصند. از ورودی روستا که پا میگذاری، دالانهای تودرتو و ساباطهای گلی با طاقهای خمیده، تو را به سفری در زمان میبرند؛ سفری از امروز به دیروز، از شهر به آرامش.
در نخستین نگاه، دیوارهای بلند کاهگلی و کوچههای باریکی که گاه با سقفی از چوب و گل به هم میرسند، یادگار روزگاری است که خانهها نه با سنگ و فولاد، که با دستهای مردم و خاک زادگاهشان ساخته میشد. زیر برخی خانهها، جویهای کوچکی جریان دارند که در روزگاران قدیم، آب مصرفی ساکنان را تأمین میکردند. همین جویهای زنده باعث شدهاند تا خشوئیه در میان مردم منطقه به «ونیز خاکی اصفهان» شهرت پیدا کند.
با گذر از کوچههای پیچدرپیچ، به میدان کوچکی میرسیم که درخت چناری کهنسال بر آن سایه انداخته است. تنه ستبر و پیچخوردهاش، با زخمهایی از زمان، هنوز ایستاده و شاخههایش تا آسمان کشیده شدهاند. صدای پرندگان در میان برگها میپیچد و نور صبحگاهی از لابهلای شاخهها میتابد؛ منظرهای که هر عکاس یا مسافری را به درنگ وامیدارد.

سیروس محمدی، دهیار روستا، با لبخندی صمیمی و صدایی آرام به استقبال خبرنگار مهر میآید. او با نگاهی به چنار کهن، سخنش را آغاز میکند.
میگوید که دفتر امور روستایی استانداری اصفهان و بخشداری باغبهادران در سالهای اخیر توجه ویژهای به خشوئیه داشتهاند و با همکاری اداره میراث فرهنگی، چند گام مهم در مسیر حفظ هویت تاریخی این روستا برداشته شده است.
محمدی با اشاره به دالانهای قدیمی و بافت کهن روستا میافزاید که همین کوچههای سرپوشیده و طاقهای خشتی، سندی زنده از تاریخ و فرهنگ مردم این منطقهاند.
او با طنینی آرام ادامه میدهد که چناری که پشت سر ما است، خود گواهی بر قدمت و ریشه این روستاست.
روستای خشوئیه در ۷۵ کیلومتری غرب اصفهان، در بخش باغبهادران شهرستان لنجان واقع شده است. جمعیت کنونی آن طبق سرشماری سال ۱۳۹۵ تنها ۱۳ نفر است، اما در ایام تابستان و تعطیلات، فرزندان روستا از شهرهای اطراف به زادگاهشان بازمیگردند.
محمدی علت اصلی مهاجرت مردم را کمبود زمین برای ساختوساز در گذشته میداند. در آن دوران، وقتی خانوادهها بزرگ میشدند و فرزندان نیاز به خانهای تازه داشتند، پدران ناچار میشدند بر بالای کوچهها طاقی بزنند و اتاقی دیگر بیفزایند. به همین دلیل است که اکنون دالانها و ساباطهای متعددی در روستا دیده میشود؛ فضاهایی که هم سایه و پناه در تابستان بودهاند و هم بخشی از هویت معماری مردمانش.
او در حالی که به سوی حمام تاریخی روستا میرود میگوید: دو اثر از خشوئیه در فهرست آثار ملی ثبت شده است. نخست، درخت پیر چنار که در سال ۱۴۰۱ ثبت ملی شد و دوم حمام تاریخی روستا که قدمتش به اواخر دوران قاجار میرسد و در سال ۱۴۰۳ نامش در فهرست آثار ملی کشور جای گرفت.
به گفته او، بافت تاریخی روستا نیز از چنان ارزشهایی برخوردار است که میتواند در آینده نزدیک به ثبت ملی و حتی جهانی برسد.

از میدان روستا که میگذریم، در دل یکی از کوچههای باریک، صدای گامها در میان دیوارهای گلی میپیچد. نور از لای روزنهها میتابد و بوی خنک پاییزی در هواست. چند بانوی سالخورده با چادرهای گلدار از میان کوچهها میگذرند و سطلهایی پر از گردو و انار در دست دارند. دیوارهای کاهگلی با رگههایی از خزه پوشیده شدهاند و از میان برخی سقفهای قدیمی، شاخههای خشک انگور آویزان است. در حیاط یکی از خانهها، صدای شرشر آب از جویی که از زیر دیوار میگذرد شنیده میشود؛ همان جویهایی که خشوئیه را به شهری در آب بدل کردهاند.

در انتهای کوچه، بنای حمام تاریخی روستا خودنمایی میکند. بنایی از خشت و سنگ با طاقهایی بلند و دیواری به رنگ خاک روشن. نسیم خنک پاییزی از درِ نیمهباز آن میوزد و بوی نم دیوارهای کهن در هوا پخش میشود. درون حمام، نور از روزنههای سقف بر بخار خیالی و خطوط منحنی کاشیها میتابد. اینجا روزگاری محل دیدار مردمان بوده؛ جایی برای گفتوگو، استراحت و همدلی.
علیرضا فتحی، مدیر میراث فرهنگی شهرستان لنجان، در کنار درِ حمام، درباره روند مرمت و حفاظت اثر توضیح میدهد. او میگوید که در حال حاضر دو اثر ثبت ملی در روستا وجود دارد: حمام تاریخی و درخت پیر چنار خشوئیه. حمام تاریخی در اواخر سال گذشته، یعنی ۱۴۰۳، در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده و لوح ثبت آن تازه به استانداری اصفهان ابلاغ شده است.
فتحی با تأکید بر اهمیت این آثار میگوید که حفاظت از آنها نه فقط وظیفه میراث فرهنگی، بلکه وظیفهای عمومی است.

او ادامه میدهد: در دو سال گذشته، بافت تاریخی روستا نیز مورد توجه قرار گرفته و با همکاری بنیاد مسکن، مرمت دالانها و ساباطهای قدیمی آغاز شده است.
به گفته او، خشوئیه روستایی است واجد ارزش تاریخی و فرهنگی که ظرفیت تبدیل شدن به یکی از روستاهای هدف گردشگری کشور را دارد.
مدیر میراث فرهنگی شهرستان لنجان در پاسخ به پرسش مهر درباره اعتبار و برنامه مرمت حمام توضیح میدهد که در سفر اخیر وزیر میراث فرهنگی به شهرستان لنجان، مبلغ یک میلیارد و پانصد میلیون تومان اعتبار برای مرمت این حمام تخصیص یافته است. همچنین، اعتبار دیگری نیز از سوی مسئولان استانی در حال پیگیری است تا بتوان با تجمیع این منابع، عملیات مرمت و احیای کاربری حمام را آغاز کرد.
فتحی میگوید: هدف، مرمت حمام با رویکرد کاربری فرهنگی است؛ بدین معنا که پس از مرمت، یا به موزه مردمشناسی خشوئیه و منطقه لنجان تبدیل شود یا به سفرهخانه سنتی با مدیریت بخش خصوصی.
او تأکید میکند که هر دو گزینه در حال بررسیاند و تلاش بر این است که در عین حفظ اصالت معماری و مصالح سنتی، جان تازهای در کالبد بنا دمیده شود.

در کنار این پروژهها، برنامهای نیز برای آزادسازی حریم اطراف حمام در دست اقدام است تا محوطه پیرامونی آن از ساختوسازهای ناهمخوان پاکسازی شود و فضای تاریخی آن حفظ شود.
فتحی میافزاید: در چشمانداز بلندمدت، میراث فرهنگی در نظر دارد پرونده خشوئیه را برای ثبت جهانی نیز آماده کند؛ هرچند هنوز نمیتوان گفت که این پرونده به مرحله نهایی خواهد رسید، اما گامهای اولیه برداشته شده است.
در حالی که صدای سخنان فتحی در میان باد پاییزی و خشخش برگها گم میشود، خبرنگار مهر نگاهی دوباره به بافت روستا میاندازد. خانههایی با سقفهای چوبی و دیوارهایی از خشت و گل، در کنار درختان گردو و انار، تصویری است از گذشتهای زنده. برخی دیوارها ترک خوردهاند، اما هنوز ایستادهاند و از روزگار سخن میگویند. در دوردست، چنار پیر همچنان سایهاش را گسترده و گویی حافظ تمام خاطرات روستاست.
در گوشهای از میدان، کودکی با پاهای برهنه برگهای زرد را لگدمال میکند و صدای خندهاش در کوچه میپیچد. پیرمردی از کنار جوی آب میگذرد و بر روی دوشش بقچهای از هیزم دارد. زنان روستا در کنار حیاط خانهها، نخهای رنگی را به دار قالی بستهاند و نقشهایی از انار و سرو میزنند. بوی هیزم و دود، با بوی شیر تازه و خاک نمخورده در هم آمیخته و فضا را لبریز از زندگی کرده است.

در گوشهای از میدان، لوح سنگی تازهنصبشدهای در کنار چنار پیر دیده میشود؛ لوح ثبت ملی درخت چنار خشوئیه. روی آن با خط نستعلیق نوشته شده است: «اثر طبیعی ملی ایران، پیر چنار خشوئیه». رهگذری دست بر تنه درخت میکشد و زیر لب دعایی میخواند. گفته میشود این چنار بیش از هزار سال عمر دارد؛ درونش توخالی است و تنهاش بهقدری بزرگ که چند نفر باید دست در دست هم دهند تا دور آن حلقه بزنند. سالهاست که مردم روستا باور دارند این درخت، نگهبان خشوئیه است؛ درختی که ریشههایش با رگهای آب زایندهرود پیوند خوردهاند.
در گفتوگو با چند نفر از اهالی، درمییابیم که بسیاری از خانههای قدیمی هنوز به همان شکل سنتی باقی ماندهاند. سقفهای گنبدیشکل و دیوارهای ضخیم، هوای خنک و مطبوعی را در تابستان فراهم میکنند. برخی از خانهها با درهای چوبی کهنه و کوبههای فلزی هنوز سرپا هستند. پشت یکی از این درها، پیرزنی با لباس محلی نشسته و مشغول پاککردن گردو است. صدای آرامشبخش جوی آب از زیر خانهاش میگذرد و نور غروب بر چهرهاش میتابد. میگوید که هرچند جوانترها رفتهاند، اما دلش به همین خاک خوش است.

در مسیر بازگشت، باد سردی از سمت کوه میوزد و بوی باران در هواست. خبرنگار مهر بار دیگر به پشت سر نگاه میکند؛ روستا در مه نازک فرو رفته و نور چراغهای زرد خانهها از لای درختان چنار پیداست. خشوئیه در دل پاییز، همچون تابلویی از زندگی آرام و دیرپای روستایی، میدرخشد؛ جایی که زمان در کوچههای کاهگلی و صدای آب متوقف مانده است.
در سکوت عصرگاهی، صدای شرشر آب از جویها به گوش میرسد. دفتر یادداشتم را میبندم و آخرین نگاه را به چنار پیر میاندازد؛ درختی که ریشه در هزار سال پیش دارد و شاخههایش تا امروز سایه بر سر خشوئیه گستراندهاند. اینجا هنوز زندگی جاری است؛ در میان خاک، آب، چنار و انسان.












