محمدجعفر قائمپناه با عبور از تعارفات معمول، انگشت اتهام را نه به سمت کمبود اعتبار، که مستقیماً به سمت «فرهنگ مدیریتی» ناکارآمد، بانکهای بنگاهدار و مدیران بیبرنامه نشانه رفت و با ضربالاجلهای تعیینشده، روشن ساخت که دوران مدیریت روزمره در این استان استراتژیک به پایان رسیده است.
خوزستان، سرزمینی است که نامش با نفت، آب، خاک حاصلخیز و مرزهای استراتژیک گره خورده است؛ واژگانی که در ادبیات اقتصادی، مترادف با «توسعه» و «رفاه» هستند. اما برای ساکنان این دیار، این کلمات بیش از آنکه واقعیت زندگی روزمره باشند، به حسرتی تاریخی میمانند. سفر اخیر محمدجعفر قائمپناه، معاون اجرایی پزشکیان ، پرده از این تناقض بزرگ برداشت و نشان داد که ریشه مشکلات خوزستان را نه در آسمان و تحریم، که باید روی همین زمین و پشت میز مدیران استانی جستجو کرد.
اهواز؛ ویترین یک شکست مدیریتی
 اولین و عریانترین نماد این ناکارآمدی، چهره خود شهر اهواز بود. قائمپناه نیازی به بررسی گزارشهای محرمانه نداشت؛ ظاهر غبارگرفته، خیابانهای فرسوده و سیمای «جنگزده» شهر، خود گویاترین گزارش عملکرد شهرداری و مدیران شهری بود. انتقاد تند او از وضعیت اهواز، فراتر از یک تذکر ساده بود؛ این یک اتهام مستقیم به مدیرانی بود که در پایتخت انرژی ایران، حتی از تأمین نظافت و زیبایی بصری اولیه نیز عاجز ماندهاند.
وقتی معاون رئیسجمهور با استناد به نظرسنجیهای دولتی از نارضایتی شدید مردم از بدیهیترین خدمات شهری سخن میگوید، یعنی اعتماد عمومی به کارگزاران محلی به پایینترین سطح خود رسیده است و این زنگ خطری است که صدای آن در پاستور شنیده شده است.
متروی اهواز؛ بنای یادبود فرصتسوزی
 اگر اهواز ویترین ناکارآمدی بود، پروژه قطار شهری آن، بنای یادبود این فرهنگ مدیریتی است. پروژهای که در سال ۱۳۸۵ کلنگزنی شد و قرار بود نماد مدرنیته باشد، امروز به نماد فرسایش سرمایه ملی و استیصال مدیریتی تبدیل شده است. انتقاد قائمپناه از روند «لاکپشتی» این پروژه، تنها اشاره به یک تأخیر عمرانی نبود؛ بلکه نقدی بر سیستمی بود که قادر نیست اولویتهای خود را به سرانجام برساند و پروژههای حیاتی را در تونل زمان و بروکراسی دفن میکند. در کنار این پروژه، وقتی خبر میرسد که بودجههای تخصیصیافته به دانشگاه نیز با پرسشهای جدی در مورد نحوه هزینهکرد مواجه است، این پازل تکمیل میشود: پول وجود دارد، اما نظارت و اراده برای هزینه بهینه آن وجود ندارد.
بانکها؛ قفلهای آهنین بر پای تولید در خوزستان
 شاید تلخترین بخش از کالبدشکافی قائمپناه، افشای عملکرد سیستم بانکی استان بود. جایی که قرار بود شریان حیاتی اقتصاد و حامی تولید باشد، به یک مانع بزرگ تبدیل شده است. آمار تکاندهنده پرداخت تنها ۳۴ درصد از تسهیلات مصوب پس از هشت ماه، یک فاجعه مدیریتی است. این یعنی بانکهای خوزستان به جای تزریق پول به کارگاهها و صنایع کوچک، به بنگاهداری و بلوکه کردن منابع مشغولاند. معاون اجرایی دولت با صراحت از تبعیض در پرداخت وامهای کلان به افراد خاص پرده برداشت؛ واقعیتی که نشان میدهد رانت و روابط، جایگزین منطق اقتصادی و حمایت از اشتغال شده است. اولتیماتوم دو ماهه به معاون اقتصادی استاندار برای معرفی طرحهای قابل دفاع به بانکها، آخرین تلاش دولت برای شکستن این بنبست خودساخته است.
نفسهای به شماره افتاده در هوای غفلت
 در کنار تمام این ناکارآمدیها، بحران محیط زیست و آلودگی شدید هوای اهواز، تراژدی دیگری است که قائمپناه به آن اشاره کرد. اینکه یکی از آلودهترین شهرهای جهان در استانی واقع شده که ثروتمندترین منابع طبیعی را دارد، طنزی تلخ و سیاه است. اشاره مستقیم به سوزاندن ضایعات نیشکر به عنوان یکی از متهمان اصلی و درخواست برنامه عملیاتی فوری از استاندار، نشان داد که مدیران محلی حتی در مدیریت یک بحران واضح و تکرارشونده نیز منفعل عمل کردهاند. این غفلت، دیگر یک خطای مدیریتی نیست، بلکه بازی با سلامت میلیونها شهروند است.
 سفر قائمپناه یک پیام روشن داشت: صبر دولت در برابر ناکارآمدی در خوزستان به سر آمده است. این بازدید نه یک افتتاح یا کلنگزنی، که یک «اتمام حجت» بود. حالا توپ در زمین مدیران استانی است تا ثابت کنند که آیا توانایی خروج از این «کُمای مدیریتی» را دارند یا این شوکدرمانی، تنها مقدمهای برای تغییرات گستردهتر خواهد بود.
48
 
						
 
						










