
فوتبال ایران خیلی زمان است که به این نقطه رسیده که به جای تغییر مربیان، باید در ساختار مدیریتی خود تغییرات گسترده ایجاد کند، اما چرخه مدیران نالایق تمام که نمیشود هیچ، مدیرانی نامربوطتر از قبلیها بر سر کار میآیند و قدرت میگیرند.
به گزارش سرویس ورزشی تابناک، توازن در فوتبال ایران از بین رفته است. برای همین شاید قرارداد ۵۰ میلیارد تومانی وحید هاشمیان که با احتساب قیمت امروز ارز، حدود ۴۰۰ هزار یورو است، به چشم نیاید. به چشم نمیآید وقتی دروازهبانی بدون سابقه درخشان ملی ۱۵۰ میلیارد قرارداد بسته یا مدافعی که حتی ملیپوش هم نیست، حدود ۱۳۰ میلیارد تومان قرارداد دارد. هرکدام از اینها بالای یک میلیون یورو قرارداد بستهاند و طبیعی است که سرمربی تیم پرسپولیس هم قراردادش ۵۰ میلیارد باشد که احتمالاً پایینتر از قرارداد نیمی از بازیکنان تیمش است.
با این حال قرارداد وحید هاشمیان به عنوان سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس در نگاه اول شبیه یک شکست ورزشی بهنظر میرسد، اما در واقع تصویری روشن از بحران بزرگتری دارد؛ بحران اقتصاد در فوتبال ایران، جاییکه عددها از منطق بازار و بهرهوری فراتر رفتهاند. جایی که توازن به هم ریخته و پولها به جای صرف شدن برای زیرساختها و آکادمیها خرج هیچ میشوند.
وحید هاشمیان ۱۳ تیرماه ۱۴۰۴ به عنوان سرمربی پرسپولیس معرفی شد. انتصابی که استقبال مردم و رسانهها را بهدنبال داشت، چون هواداران پرسپولیس معتقد بودند «هاشمیانِ بایرندیده» میتواند روح تازهای به این تیم ریشهدار و همچنین فوتبال ایران بدمد، اما تنها ۸ هفته از لیگ برتر گذشت که مدیران پرسپولیس امضای پایان همکاری با این ستاره سالهای دور تیم ملی را برای سازمان لیگ بفرستند، امضایی که ضرر میلیاردی به اندوختههای یک باشگاه میزند و جیب مالک اصلی این باشگاه خالیتر خواهد کرد! مالکی که ابتدای فصل هم با مشکل عدم ثبت قراردادها به دلیل عبور از سقف بودجه تعیین شده سازمان لیگ، مجبور شد با تعدادی از بازیکنان قراردادی خارج از باشگاه امضا کند تا به نوعی قانون را دور زده باشد.
تا اینجا اتفاقی معمولی در فوتبال ایران رخ داده، اما آنچه این پرونده را خاص میکند، عددی است که کنار نام هاشمیان شنیده میشود؛ ۵۰ میلیارد تومان. باتوجه به اینکه دوره هاشمیان به یک سال نرسیده و حالا اگر قرار باشد قانون اجرا شود، پرسپولیس باید تمام این عدد را به سرمربی برکنار شده پرداخت کند، اگر بخواهیم این رقم را سادهتر در ذهن تجسم کنیم، یعنی هر ماه ۱۰ میلیارد تومان برای ۵ ماه حضور. اعدادی که وقتی کنار زیرساختها، نتایج، مدت زمان کار و ساختار اقتصادی فوتبال ایران گذاشته شوند، تصویری تکاندهنده از عدم تعادل در قراردادهای فوتبالی به نمایش میگذارند.
مربی یا سرمایهگذاری؟
در فوتبال حرفهای دنیا، قرارداد مربیان و بازیکنان بر پایهی چند شاخص منطقی بسته میشود؛ سابقهی، دستاوردهای فنی، ارزش تجاری و سهم او در رشد برند باشگاه. اما در فوتبال ایران، اغلب قراردادها براساس احساس، فشار رسانهای، فضای مقطعی و حتی گاهی با فشار ایجنتها و جریانهای دلالی بسته میشود. برای همین است که قرارداد بازیکنان رشد فزاینده داشته و بازیکنانی با کیفیت پایین هم قراردادهای چند ده میلیاردی میبندند و به تناوب قیمت مربیان هم افزایش چشمگیری داشته است تا به نوعی تعادل برقرار شود.

وحید هاشمیان با وجود سابقهی درخشان به عنوان بازیکن در آلمان، هنوز رزومهی مربیگری قابل مقایسه با مربیان گرانقیمت خارجی نداشت؛ با این حال، رقم ۵۰ میلیارد تومانی قراردادش احتمالاً فراتر از ساختار، امکانات و شرایط فوتبال ایران است. در مقابل پرسپولیس با برکناری او سراغ مربی برزیلی سابق خود رفت که قطعاً در دنیای فوتبال هم نامدار نیست، اما رقمی همسطح و حتی بالاتر از مربیان سطح اول فوتبال دنیا میگیرد. ۱.۴ میلیون دلار برای اوسمار ویرا که از هفته هشتم به بعد جانشین وحید هاشمیان شود. تا همینجا یعنی پرسپولیس فقط برای نفر اول نیمکت خود برای یک فصل نزدیک به ۲ میلیون دلار هزینه کرده است. از این زاویه قرارداد مربیان پرسپولیس بیش از آنکه یک سرمایهگذاری فنی باشد به سرمایهگذاری احساسی شباهت دارد؛ تلاشی برای بازگرداندن محبوبیت یا آرامش به باشگاهی که تحت فشار شدید هواداران و رسانهها بود.
قراردادها بدون پشتوانه نظارتی!
مشکل، اما فقط در رقم نیست؛ در ساختار حقوقی فیفا، قوانین به صورت مشخص در حمایت از بازیکنان و مربیان است و اگر باشگاه یا فدراسیون فوتبال قصد فسخ قرارداد یک طرفه را داشته باشد، باید تمام مبلغ قرارداد را به مربی یا بازیکن خود بدهد. این اتفاق در سالهای اخیر بارها و بارها در فوتبال ایران تکرار شده و پولهای زیادی بابت غرامت به بازیکنان و مربیان خارجی و گاهی داخلی پرداخت شده است. اینجا جایی است که فوتبال ایران از «بازی» به «حسابداری زیانده» تبدیل میشود و پولهایی که امکان این را داشته تا در زیرساختها سرمایهگذاری شود، برای اشتباهات مدیران به باد رفته است. وقتی ساختارهای نظارتی، ارزیابی عملکرد و نظام پرداخت براساس بهرهوری وجود نداشته باشد، نتیجه چیزی جز اصراف منابع عمومی نیست.
یک عدد و هزار معنا
میلیارد میلیاردهایی که در سالهای اخیر در فوتبال ایران هزینه شده و بخش زیادی از آن به عنوان غرامت به مربیان و بازیکنان خارجی پرداخت شده است و گاهی برای بازیکنان بی کیفیت داخلی پرداخت میشود، نمادی از شکاف میان اقتصاد واقعی ایران و اقتصاد تصنعی فوتبال را نشان میدهد. برای درک ابعاد این شکاف کافی است بدانیم که با همین مبلغ، هزینهی سالانهی توسعهی چند زمین تمرینی در استانها را پرداخت کرد یا زیرساخت آکادمی فوتبال برای صدها نوجوان مستعد را فراهم کرد یا حتی هزینهی چندین تیم پایه را برای چند فصل تأمین کرد، اما در فوتبال ایران، این پولها صرف تصمیمهایی میشود که اغلب پس از چند ماه تغییر مسیر میدهند و هیچ بازگشت سرمایهای ندارند.
اتاق فکر یا خواب!
اگرچه اسپانسری یک بانک باعث شده باشگاه پرسپولیس برخلاف بسیاری از باشگاههای ایرانی با بحران مالی خاصی روبهرو نباشد، اما در چنین شرایطی، انعقاد قراردادهای سنگین بدون نظام ارزیابی عملکرد، نهتنها تصمیمی پرخطر بلکه نشانهای از فقدان مدیریت مالی ورزشی حرفهای است. اخیراً تابناک در گزارشی به این موضوع پرداخت که فقط اعداد رسمی هزینه شده در چهار سال مدیریت رضا درویش در پرسپولیس (۳.۵۵۵.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰ تومان) ۳ هزار و ۵۵۵ میلیارد تومان است.

حالا در این شرایط قرارداد اوسمار ویرا سرمربی جدید را هم باید اضافه کنیم. قراردادی که براساس ادعاهای رسانهای حدود ۱.۴ میلیون دلار است. تبدیل این رقم به تومان حدوداً عدد ۱۴۰ میلیارد تومان را روی نمایشگر ماشینحساب شما نمایش میدهد که یعنی پرسپولیس برای یک فصل تا به اینجای کار ۲۰۰ میلیارد تومان برای نفر اول نیمکت خود هزینه کرده است. ۲۰۰ میلیارد تومان پول رایج مملکت بهراحتی با تصمیمیاتی خلقالساعه بین حسابهای بانکی تعداد معدودی از مربیان و واسطهها جابجا میشود و آب از آب تکان نمیخورد. شاید اتاق فکر این باشگاه به محلی برای خوابی راحت بدل شده که اینچنین سرمایههای باشگاه روی جوهر قلمها سیال است و در شرایط سحت اقتصادی کشور، امضاهای میلیاردی بدون آورده یا ارزش افزودهای خاص ثبت میشود.
سکوتی گنگ در میان هیاهویی مبهم!
وحید هاشمیان در مقام یک مربی برکنار شده، صرفاً از حق قانونی خود استفاده میکند، اما پرسش اصلی متوجه سیستم است، نه فرد. چه نهادی نظارت میکند بر اینکه یک باشگاه، پیش از امضای چنین قراردادهایی، توان پرداخت و استدلال اقتصادی لازم را داشته باشد؟ پاسخ این پرسش به نظر میرسد فرافکنی و تویجهات نامربوطی باشد که این روزها در باشگاه پرسپولیس حاکم شده، در کنار هیاهویی که حول و حوش برکناری هاشمیان رقم خورده و بسیاری باوجود نقدهای فنی به عملکرد این مربی، اما برکناری او در این مقطع را برنتابیدند.
اینجا کسی مسئول نیست!
وحید هاشمیان خوشنام و محترم است؛ اوسمار ویرا هم با قرارداد سنگین خود برای هواداران پرسپولیس خاطرهای خوش محسوب میشود، اما اعدادی که امروز به راحتی کنار نام آنها مطرح شده به سختی هشم میشوند که البته تقصیر نه بر دوش آنهاست و نه مربیان مشابه. مشکل اصلی در ساختاری نهفته است که پول بدون پاسخگویی در آن جریان دارد؛ جایی که قراردادها بسته میشوند، اما هیچکس مسئول عواقب مالی آن نیست. فوتبال ایران خیلی زمان است که به این نقطه رسیده که به جای تغییر مربیان، باید در ساختار مدیریتی خود تغییرات گسترده ایجاد کند، اما چرخه مدیران نالایق تمام که نمیشود هیچ، مدیرانی نامربوطتر از قبلیها بر سر کار میآیند و قدرت میگیرند.