به گزارش همشهری آنلاین، نفیسه سادات موسوی، کارشناس مسائل سیاسی: یکی از مهمترین نکات این تحولات، کاهش نفوذ ایالات متحده آمریکا در سطح جهانی است، که در کنار آن، ظهور قدرتهای جدید مانند چین، روسیه و هند باعث شده است تا روند حرکت به سمت یک نظم چندقطبی در حال وقوع باشد. این یادداشت قصد دارد به تحلیل دلایل کاهش نفوذ آمریکا و شواهد ظهور قطبهای قدرت جدید بپردازد و نحوه تأثیرگذاری این تغییرات بر نظام بینالملل را مورد بررسی قرار دهد.
کاهش نفوذ آمریکا: بررسی تاریخی و معاصر
ایالات متحده آمریکا پس از پایان جنگ جهانی دوم، به عنوان یک ابرقدرت جهانی شناخته شد و نفوذ آن در تمامی زمینهها، از اقتصاد و سیاست گرفته تا فرهنگ و فناوری، بینظیر بود. این کشور توانست پس از جنگ سرد، که به شکست اتحاد جماهیر شوروی و پایان دو قطبی شدن دنیای پس از جنگ جهانی منتهی شد، خود را بهعنوان قطب اول نظام بینالملل معرفی کند. آمریکا با استفاده از ظرفیتهای اقتصادی و نظامی خود، توانست در بسیاری از نقاط جهان، بهویژه در خاورمیانه، آسیای شرقی و اروپا، جایگاه بیبدیلی پیدا کند.
اما در دو دهه اخیر، نفوذ جهانی ایالات متحده با چالشهای جدی روبهرو شده است. نخستین نشانههای این کاهش قدرت، پس از جنگ عراق و افغانستان و ناتوانی آمریکا در رسیدن به اهداف خود در این جنگها نمایان شد. این جنگها نه تنها هزینههای زیادی را به آمریکا تحمیل کرد بلکه تصویر این کشور را به عنوان یک ابرقدرت در ذهن بسیاری از کشورهای جهان کاهش داد. همچنین، بحرانهای مالی جهانی و سیاستهای اقتصادی ایالات متحده، بهویژه در سالهای اخیر، باعث کاهش قدرت اقتصادی این کشور شده است. علاوه بر این، خروج آمریکا از توافقات بینالمللی مانند برجام، سیاستهای تجاری ناعادلانه و افزایش تعرفهها، موجب شکاف در روابط آن با بسیاری از کشورهای مهم جهانی شده است.
ظهور قطبهای قدرت جدید: چین، روسیه و هند
در برابر کاهش نفوذ ایالات متحده، قطبهای قدرت جدید در حال ظهور هستند که به تدریج در حال جایگزینی آمریکا در عرصههای مختلف جهانی هستند. چین، که به سرعت رشد اقتصادی خود را ادامه میدهد، تبدیل به یکی از اصلیترین رقبای اقتصادی و سیاسی آمریکا شده است. سیاستهای اقتصادی چین، از جمله طرح جاده ابریشم جدید (Belt and Road Initiative)، که هدف آن افزایش ارتباطات اقتصادی و زیرساختی بین کشورهای مختلف است، نشاندهنده جاهطلبی این کشور در تبدیل شدن به یک قدرت جهانی است.
چین علاوه بر قدرت اقتصادی، در عرصههای نظامی و فناوری نیز در حال گسترش نفوذ خود است. برنامههای فضایی چین، قدرتهای نظامی و رشد چشمگیر صنعت تولیدات تکنولوژیکی این کشور، نظیر فناوریهای 5G و تولیدات هوش مصنوعی، نشان میدهد که چین به سرعت در حال تبدیل شدن به یک رقیب اصلی در سطح جهانی است. همچنین، چین بهطور فزایندهای در سیاستهای جهانی، بهویژه در مناطق آسیای شرقی و آفریقا، فعال شده است و به عنوان یک رقیب جدی برای ایالات متحده در تلاش است تا بهطور مستقل مسیرهای اقتصادی و تجاری خود را دنبال کند.
روسیه نیز در حال بازسازی قدرت خود است و در بسیاری از نقاط جهان، بهویژه در خاورمیانه، توانسته است نقش خود را بهعنوان یک بازیگر مهم و تأثیرگذار تقویت کند. اقدامات نظامی روسیه در سوریه و حمایت از دولت بشار اسد، نشاندهنده بازگشت این کشور به عرصههای جهانی است. علاوه بر این، روسیه در حال گسترش روابط خود با کشورهای مختلف از جمله چین، هند و ایران است تا بهطور غیرمستقیم بر توازن قدرت در سطح جهانی تأثیر بگذارد.
هند، دیگر قدرت نوظهور، نیز بهطور فزایندهای نقش خود را در نظام بینالملل ایفا میکند. این کشور که به دلیل رشد سریع اقتصادی و افزایش توانمندیهای نظامی خود شناخته شده است، در حال گسترش روابط دیپلماتیک و تجاری با کشورهای مختلف است. هند علاوه بر تلاش برای تقویت روابط خود با کشورهای غربی، بهویژه ایالات متحده، بهدنبال ایجاد همکاریهای جدید با کشورهای دیگر از جمله چین و روسیه است.
کاهش وابستگی به دلار و ظهور ارزهای جدید
یکی از نشانههای آشکار کاهش نفوذ آمریکا در اقتصاد جهانی، کاهش وابستگی کشورها به دلار است. بسیاری از کشورها بهویژه در آسیا و اروپا، در حال کاهش استفاده از دلار در مبادلات تجاری خود هستند و بهجای آن از ارزهای ملی خود یا دیگر ارزهای بینالمللی استفاده میکنند. این تغییرات در جهت کاهش تسلط دلار بر سیستم مالی جهانی، موجب کاهش قدرت اقتصادی آمریکا در سطح بینالملل شده است. بهویژه در چین و روسیه، استفاده از ارزهای ملی در تجارت دوطرفه و نیز گسترش بانکهای مرکزی غیر غربی، همچون بانک سرمایهگذاری زیرساختی آسیایی (AIIB) و گروه بریکس، نشانههایی از این تغییرات است.
اتحادیه اروپا و استراتژی خودمختاری
اتحادیه اروپا نیز بهطور فزایندهای در حال تلاش برای کاهش وابستگی خود به ایالات متحده است. بحرانهای مختلف در سالهای اخیر، از جمله بحران مالی، بحران پناهجویی و جنگهای تجاری، موجب شده است که کشورهای اروپایی بهویژه فرانسه و آلمان، بر لزوم خودمختاری استراتژیک تأکید کنند. این خودمختاری به معنای تلاش برای تقویت استقلال اروپا در سیاستهای خارجی، امنیتی و اقتصادی است. بهویژه پس از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، اروپا بهدنبال راهبردی مستقل و کمتر وابسته به آمریکا است.
نتیجهگیری: حرکت به سمت یک نظام چندقطبی
در نهایت، این تغییرات نشاندهنده یک روند عمیق در نظام بینالملل هستند که بهتدریج در حال شکلگیری یک نظم جهانی چندقطبی هستند. آمریکا که در گذشته بهعنوان قطب اول نظام جهانی شناخته میشد، اکنون با چالشهای زیادی مواجه است که نفوذ آن را کاهش داده است. در این میان، کشورهایی مانند چین، روسیه و هند بهطور فزایندهای در حال تبدیل شدن به بازیگران اصلی در سطح جهانی هستند و تلاش دارند تا توازن قدرت را در نظام بینالملل به نفع خود تغییر دهند. آینده نظم جهانی بهطور حتم تحت تأثیر این تحولات خواهد بود و در این میان، کشورهای در حال توسعه نیز فرصتهای جدیدی برای ایفای نقشهای بزرگتر در سیاست و اقتصاد جهانی پیدا خواهند کرد.



