به گزارش خبرآنلاین، حمید ابوطالبی دیپلمات اسبق کشورمان و مشاور رئیس جمهور دولت یازدهم و دوازدهم در واکنش به اظهارات رئیس مجلس در شبکه ایکس با عنوان «از واشنگتن تا مسکو؛ تکرار همان خطا در لباس استقلال» نوشت:
در روزهای اخیر، رئیس محترم مجلس شورای اسلامی در نطقی علنی، برخی مقامات عالیرتبه پیشین را متهم کرد که با مواضع نقادانه خود به «مسیر همکاریهای راهبردی ایران و روسیه لطمه زدهاند». روزنامهی کیهان نیز در حمایتی پرشور از این سخنان نوشت که «قالیباف موضع کاملاً بر حقی گرفته است»؛ و آن مقامات را دنبالهرو سیاستهای آمریکا دانست.
منطق وارونهی شرقگرایی
در ظاهر، این مواضع بر پایهی منطق سادهای شکل گرفته است: همکاری با شرق، بهویژه روسیه، یعنی مقابله با غرب و آمریکا؛ و هر مخالفتی بااین مسیر، دنبالهروی از واشنگتن است.
اما این منطق، در بنیاد خود تکرار همان پارادوکسی است که سیاست خارجی ایران را از تعادل خارج میکند. هنگامی که همکاری با شرق صرفاً از دریچهی تقابل با غرب تعریف شود و نه منافع ملی ایران، روابط با روسیه و چین نیز بهجای آنکه راهی برای توسعهی متوازن باشد، به ابزاری در نزاع ایدئولوژیک بدل میشود.
تجربهی تاریخی نشان میدهد روسیه، از دوران تزار تا شوروی و از آن زمان تا امروز، همواره نگاهی شکاکانه به ایران داشته و سیاست تهران را نه از منظر شراکت، بلکه از دریچهی فرصتطلبی دیده است. امروز نیز تأکید افراطی بر «راهبرد شرقمحور»، در حال بازتولید همان سوءظن تاریخی است.
تکرار تاریخ با نقشی معکوس
در دوران پهلوی دوم نیز منطق مشابهی به نحوی معکوس جریان داشت: نزدیکی به آمریکا نماد پیشرفت و امنیت تلقی میشد و هر مخالفتی با آن، گرایش به کمونیسم و تمایل به شوروی و تهدیدی برای منافع ملی به شمار میرفت.
بااینحال، حتی در آن دوران نیز چنین سطحی از «تابوسازی سیاسی» دربارهی رابطه با آمریکا وجود نداشت. خاطرات اسدالله علم، وزیر دربار شاه، بهخوبی نشان میدهد که شاه و اطرافیانش در محافل خصوصی، از زیادهخواهیهای واشنگتن انتقاد تند میکردند؛ یعنی «نقد در درون ساختار سیاسی» ممکن بود، هرچند در سیاست رسمی اثر چندانی نداشت.
اما امروز، هرگونه تردید دربارهی نقش روسیه در سیاست ایران به «اتهام سیاسی» بدل شده است. این، نه استقلال، که نوعی انحصار در اندیشیدن و سیاستورزیدن است. به باور من، روسیه و چین نیز چندان خواهانِ ایرانی درگیرِ نزاع با آمریکا و تخاصمات منطقهای نیستند؛ آنان میدانند ایرانِ متوازن، حتی برای خودشان جایگاهی باثباتتر و سودمندتر خواهد داشت.
نقدناپذیری سیاست و دست بالای روسیه
افزون بر این، این نوع موضعگیریها، فراتر از محتوای سیاسی آن، روابط ایران و روسیه را از چارچوب رویکرد منطبق با منافع ملی ایران و همکاری متوازن خارج کرده و به رابطهای یکسویه تبدیل میکند؛ جایی که روسیه در موقعیت «فاعلِ مایشاء» قرار میگیرد و ایران به بازیگری واکنشی بدل میشود که هر پرسش یا نقد درونی دربارهی سیاستهای کرملین با واکنش تند مجلس روبهرو میگردد:
در واقع، حمایت بیقیدوشرط از روسیه این کشور را به بازیگر مسلط در معادلات ایران بدل میسازد؛ آن هم در شرایطی که سیاست خارجی نابسامان و پروندهی هستهای کشور، ایران را به حمایتهای نمایشیِ سیاسی مسکو در شورای امنیت نیازمند کرده است.
گذشته از اینها، این سخنانِ رئیس مجلس و کشاندن سیاست خارجی به ساحت سیاست داخلی ایران، به همان اندازه خطرناک است که سخنان وزیر خارجهی روسیه در بهرهگیری از مذاکراتی متعلق به یک دهه پیش برای تأثیرگذاری در سیاست داخلی یک کشور مستقل. هر دو، نشانهی درهمآمیختن مرز میان منافع ملی و رقابتهای قدرتاند؛ و هر دو، استقلال تصمیمگیری را به خطر میاندازند.
وابستگیِ مشروع در پوشش استقلال
چنین وضعیتی خطرناک است؛ زیرا استقلال واقعی با شعار حفظ نمیشود، بلکه با امکان نقد و بازاندیشی تداوم مییابد. اگر همکاری با روسیه به خط قرمز تبدیل شود، وابستگی تازهای شکل میگیرد - وابستگیای که در پوشش شعار استقلال پنهان میشود.
از قراردادهای گلستان و ترکمانچای تا تعویقهای مکرر نیروگاه بوشهر، از رأی موافق روسیه به قطعنامههای شورای امنیت تا فشارهای اخیر در حوزهی انرژی، از کشاندن ایران به جنگ ناراست اوکراین تا تخریب روابط با اروپا، و… همواره منافع ملی ایران در اولویت دوم روسها بوده است. تکرار همان خطا با نامی متفاوت، نه استقلال است و نه عقلانیت.
بازگشت به توازن، نه تکرار جنگ سرد
اگر معیار سیاست خارجی «منافع ملی و استقلال» است، وابستگی به روسیه و چین همانقدر زیانبار است که وابستگی به آمریکا؛ و قطع رابطه و نزاع با شرق نیز به همان اندازه مخرب است که نداشتن رابطه و نزاع با آمریکا و نابودی روابط با اروپا.
سیاست ایران نیازمند بازگشت به منطق توازن و خرد است، نه تکرار جنگ سرد در قالبی نو!
315












