تحول ژئوپلیتیکی هند: از رهبری جهان سوم تا قدرت نوظهور

الف دوشنبه 05 آبان 1404 - 13:34
جمهوری هند در دوران جنگ سرد، نمونه اعلای بازیگری بود که با تعریف یک پارادایم جایگزین، خود را به عنوان یک قطب مستقل ژئوپلیتیک تثبیت کرد. با این حال، فروپاشی نظم دوقطبی و ظهور واقعیات جدید در صحنه جهانی، این سوال اساسی را پیش کشیده است که آیا هند در عصر حاضر، همان بازیگر مستقل دیروز است یا در دام وابستگی‌های جدید گرفتار آمده است.

مقدمه
تاریخ روابط بین‌الملل شاهد ظهور بازیگرانی است که با بهره‌گیری هوشمندانه از موقعیت جغرافیایی و سرمایه سیاسی خود، توانسته‌اند در میدان قدرت جهانی نقش‌آفرینی مستقلی داشته باشند. جمهوری هند در دوران جنگ سرد، نمونه اعلای چنین بازیگری بود که با تعریف یک پارادایم جایگزین، خود را به عنوان یک قطب مستقل ژئوپلیتیک تثبیت کرد. با این حال، فروپاشی نظم دوقطبی و ظهور واقعیات جدید در صحنه جهانی، این سوال اساسی را پیش کشیده است که آیا هند در عصر حاضر، همان بازیگر مستقل دیروز است یا در دام وابستگی‌های جدید گرفتار آمده است. واکاوی این تحول، نیازمند بررسی ریشه‌های راهبرد عدم تعهد در بستر جنگ سرد و تحلیل تطبیق آن با الزامات پیچیده نظام بین‌الملل کنونی است. این نوشتار با گذری بر این دو مقطع تاریخی، استدلال می‌کند که هند نه استقلال خود را به کلی وانهاده، بلکه در پاسخی عمل‌گرایانه به تغییر محیط راهبردی، پارادایم ژئوپلیتیک خود را از «عدم تعهد آرمان‌گرا» به «عمل‌گرایی چندوجهی» تغییر داده است.

هند در جنگ سرد: قطب مستقل ژئوپلیتیک

در دوران تقسیم جهان به دو بلوک متخاصم، هند تحت رهبری جواهر لعل نهرو، با اتخاذ موضعی جسورانه و مبتکرانه، خود را به عنوان نماد استقلال و رهبری جهان سوم تثبیت کرد. فلسفه سیاسی «عدم تعهد» که سنگ بنای سیاست خارجی این دوره بود، نه یک بی‌طرفی منفعلانه، بلکه یک استراتژی فعال برای حفظ حداکثر آزادی عمل و فاصله‌گیری از بازی قدرت‌های بزرگ بود. این موضع به هند اجازه می‌داد تا به عنوان کانون گرانش برای ده‌ها کشور تازه‌ استقلال یافته عمل کند که نمی‌خواستند در کشمکش ایدئولوژیک واشنگتن و مسکو گرفتار آیند. هند با رهبری جنبش عدم تعهد، در عمل یک بلوک سوم ژئوپلیتیک را تشکیل داد که بر اساس اصولی همچون احترام به حاکمیت ملی و حل مسالمت‌آمیز اختلافات استوار بود. در عرصه عمل، این به معنای برقراری روابط متعادل با هر دو اردوگاه بود. اگرچه روابط دهلی‌نو با مسکو به دلایل تاریخی، اقتصادی و به ویژه نظامی (به دنبال پیمان ۱۹۷۱) بسیار عمیق‌تر و راهبردی‌تر از پیوندهایش با غرب بود، اما هند هرگز به یک متحد تمام‌عیار برای بلوک شرق تبدیل نشد. این کشور به طور همزمان، کانال‌های ارتباطی و دریافت کمک‌های توسعه‌ای از اروپا و ایالات متحده را نیز باز نگاه داشته بود. این توانایی برای مانور بین دو ابرقدرت و اخذ امتیاز از هر دو سو، بدون پذیرش تبعیت از هیچ یک، تجلی عینی استقلال عمل و موقعیت منحصر به فرد هند بود. در این دوره، تنش با پاکستان عمدتاً در چارچوب یک درگیری دوجانبه و منطقه‌ای بر سر مسئله کشمیر تعریف می‌شد و هند تا حد زیادی موفق شده بود از جذب کامل این مناقشه در روایت کلان جنگ سرد جلوگیری کند. در مجموع، هند در این عصر با تعریف یک فضای مستقل عمل، یک بازیگر ژئوپلیتیک مستقل به شمار می‌آمد که بر اساس محاسبات ملی و یک ایدئولوژی جایگزین عمل می‌کرد.

هند پس از جنگ سرد: گذار به عمل‌گرایی چندوجهی

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان نظام دوقطبی، هند را ناگزیر به بازتعریف بنیادین جایگاه خود در نظم بین‌الملل کرد. دو تحول بنیادین بیش از همه در این گذار موثر بودند: ظهور جمهوری خلق چین به عنوان یک رقیب اقتصادی و نظامی مسلط در مرزهای خود، و چندقطبی شدن قدرت جهانی. در پاسخ به این واقعیات جدید، دکترین کهن عدم تعهد که در ساختار دوقطبی معنا می‌یافت، جای خود را به یک راهبرد نوین و انعطاف‌پذیر تحت عنوان «عمل‌گرایی چندوجهی» داد. در این پارادایم جدید، استقلال نه در انزوا، بلکه در توانایی همکاری همزمان با تمام مراکز قدرت و ایجاد موازنه‌های سودمند تعریف می‌شود. محرک اصلی این تغییر، تهدید فزاینده چین بود. ادعاهای ارضی حل‌نشده، درگیری‌های مرزی دوره‌ای و به ویژه گسترش نفوذ استراتژیک پکن در اقیانوس هند از طریق ابتکار عظیم «کمربند و جاده»، هند را بر آن داشت تا برای ایجاد موازنه، به سمت یک مشارکت استراتژیک عمیق‌تر با ایالات متحده و متحدانش حرکت کند. تشکیل و نهادینه‌سازی «دیالوگ چهارجانبه امنیتی» یا کاد (QUAD) متشکل از آمریکا، ژاپن، استرالیا و هند، نماد بارز این تغییر راهبردی است. این گروه در عمل یک چارچوب قوی برای همکاری در حوزه امنیت دریایی و مقابله با نفوذ چین در حوزه هند- آرام ایجاد کرده است. با این حال، این به معنای پیوستن به بلوک غرب نیست. هند به طور همزمان و با مهارتی قابل توجه، در نهادهای تحت رهبری چین و روسیه نیز حضور فعال دارد.

عضویت و نقش‌آفرینی موثر در سازمان همکاری شانگهای (SCO) و گروه بریکس (BRICS) گواه این مدعاست. در شانگهای، هند در کنار چین و روسیه می‌نشیند تا در مورد مسائل امنیتی اوراسیا گفتگو کند، حال آنکه در بستر بریکس، به دنبال شکل‌دهی به یک نظم اقتصادی و مالی چندقطبی جایگزین در مقابل هژمونی غرب است. این توانایی برای حضور همزمان در اردوگاه‌های به ظاهر متعارض، نمایشی از «عمل‌گرایی ستیزه‌جو»ی هند است. در زمینه روابط دوجانبه نیز این چندوجهی بودن به وضوح دیده می‌شود. رابطه با آمریکا به یک «مشارکت استراتژیک جامع جهانی» ارتقا یافته، در حالی که علیرغم تنش با چین، روابط اقتصادی عظیم دو کشور و دیپلماسی مرزی آنها کماکان جریان دارد. حتی در قضیه جنگ اوکراین، هند با وجود فشارهای شدید غرب، از محکوم کردن روسیه خودداری کرده و خرید نفت و حفظ همکاری‌های نظامی با مسکو را در اولویت منافع ملی خود قرار داده است. این مواضع مستقلانه نشان می‌دهد که دهلی‌نو در نهایت، محاسبات خودش را دارد.

بُعد اقتصادی و تکنولوژیک: موتور جدید ژئوپلیتیک هند 

در کنار تحولات امنیتی و دیپلماتیک، اقتصاد و فناوری به ستون‌های اصلی قدرت ژئوپلیتیک هند تبدیل شده‌اند. رشد پایدار اقتصادی طی در دهه‌های اخیر، هند را به یکی از بزرگ‌ترین اقتصادهای نوظهور جهان بدل کرده است. این کشور با تبدیل شدن به قطب جهانی فناوری اطلاعات، برون‌سپاری خدمات و نوآوری‌های دیجیتال، توانسته است جایگاهی بی‌بدیل در زنجیره ارزش جهانی به دست آورد. سرمایه‌گذاری‌های عظیم در انرژی‌های نو، فضا، و صنایع دفاعی بومی نیز نشان می‌دهد که دهلی‌نو به دنبال کاهش وابستگی و افزایش قدرت بازدارندگی است. این بُعد اقتصادی ـ فناورانه نه تنها پشتوانه‌ای برای سیاست خارجی چندوجهی هند فراهم می‌کند، بلکه ابزار مهمی برای جذب شرکای بین‌المللی و تقویت جایگاه این کشور در رقابت قدرت‌های بزرگ به شمار می‌رود.

نتیجه‌گیری 

تحول ژئوپلیتیک هند را می‌توان در چارچوب واقع‌گرایی به‌عنوان پاسخی عقلانی به تغییر توازن قوا در نظام بین‌الملل تحلیل کرد. هند با عبور از «عدم تعهد آرمان‌گرایانه» و حرکت به سوی «عمل‌گرایی چندوجهی»، در پی بیشینه‌سازی امنیت و قدرت ملی خود در برابر تهدیدهای فزاینده چین و پاکستان و رقابت قدرت‌های بزرگ است. نزدیکی به ایالات متحده، در کنار حفظ روابط سنتی با روسیه و حضور فعال در نهادهای چندجانبه، نمونه‌ای از سیاست موازنه‌گری کلاسیک است که برای بقا در محیطی پرآشوب ضروری به نظر می‌رسد. استقلال ژئوپلیتیک هند امروز نه در جدایی از بلوک‌ها، بلکه در توانایی بهره‌گیری از نهادهای بین‌المللی و همکاری‌های اقتصادی معنا می‌یابد. عضویت در بریکس، سازمان همکاری شانگهای و مشارکت در کاد (QUAD) نشان می‌دهد که دهلی‌نو از طریق شبکه‌ای از همکاری‌های نهادی و اقتصادی، جایگاه خود را در نظم جهانی تقویت می‌کند. از منظر ژئوپلیتیک کلاسیک نیز، موقعیت هند در حاشیه جنوبی اوراسیا یا «ریملند» اهمیت ویژه‌ای دارد. این جایگاه به هند امکان می‌دهد تا هم بر خشکی اوراسیا اثرگذار باشد و هم بر دریاهای آزاد، و بدین ترتیب به یکی از بازیگران کلیدی در موازنه قدرت جهانی قرن بیست‌ویکم بدل شود. در نهایت، تغییر پارادایم هند بازتابی از تحول هویتی این کشور است: از رهبر جهان سوم در دوران جنگ سرد به قدرتی نوظهور و چندبعدی که استقلال خود را در انعطاف‌پذیری و چندلایگی روابط بین‌المللی بازتعریف می‌کند.

*پژوهشگر ژئوپلیتیک

منبع خبر "الف" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.