رفتار ترامپ را میتوان بنا بر نظریه «پنجره جوهری ارتباطات انسانی» (Johari Window) تحلیل کرد. این مدل به صورت دقیق سطح آگاهی در رفتار انسانی را به مناطق آشکار، پنهان، ناشناخته و کور تقسیم کرده است.
عصر ایران؛ باران ستوده- هر چند قرار اعتراضات " کینگ ترامپ" یا " نه به پادشاه" در اعتراض به سیاست های ضد دموکراتیک ریییس جمهوری آمریکا ادامه نیافته ولی تحلیل آن از منظر واکنش های او می تواند جالب توجه باشد.
می دانیم که ترامپ پرحاشیه در برابر اعتراض گسترده مخالفان در نزدیک به سه هزار شهر آمریکا که یکصدا «نه به پادشاه» را فریاد میزدند نتوانست ساکت بماند. در گام اول با انتشار فیلمی که به کمک هوش مصنوعی ساخته شده بود بر سر مخالفانش فضولات ریخت و در گام دوم، دو فیلم تحت عنوان «کینگ ترامپ» را با اکانتهای رسمی خود منتشر کرد که به شکل تحقیرآمیزی رهبران حزب دموکرات را ضربه فنی میکرد.
فیلم اول کینگ ترامپ، سفر ترامپ به اعماق تاریخ را به تصویر میکشد سوار بر کالسکهای که توسط شیران کشیده میشود. در فیلم دوم کینگ ترامپ، ترامپ ابتدا تاج بر سر گذاشته ،شنل را روی دوش میاندازد و شمشیر از نیام میکشد. مهمتر اینکه سران حزب دموکرات با دهان بسته در برابر او زانو میزنند.
نقض بیانیه استقلال
تلاش ترامپ برای احیای نقش پادشاه همچون تحت تعقیب قرار دادن مخالفان سیاسی ، استفاده از نیروهای نظامی برای سرکوب مهاجران و اعزام نیروهای گارد ملی به شهرهای مختلف، انتصاب افراد وفادار اما کمتجربه در ردههای مختلف دولت،فشار بر رسانهها مورد انتقاد گسترده قرارگرفته است.
این اقدامات در حالی صورت گرفته که تمام افتخار آمریکا به بیانیه استقلال این کشوربا محوریت رهایی از خودکامگی است. بیانیهای که رکن اساسی آن بر«حق حیات، آزادی و جستجوی خوشبختی»به عنوان حقوق غیرقابل سلب بنا شده و تضمین این حقوق برای مردم ایالات متحدهبارها مورد تاکید قرار گرفته است.
سندی که « توماس جفرسون» (سومین رئیسجمهورایالات متحده آمریکا ) ضمن الهام گرفتن از اندیشههای جان لاک، مونتسکیو و ژان ژاک روسوبا تلاش فراوان آن را تنظیم و «جان آدامز» (دومین رئیس جمهور آمریکا) و «بنجامین فرانکلین»(ازبنیانگذاران ایالات متحده ) آن را ویرایش کرده و در نهایت به تصویب کنگره رساندند.
آزادی و پرهیز از خودکامگی در نظربنیانگذاران آمریکا جایگاهی بس رفیع داشت،زیرا مردم آمریکا با هزینهها و فداکاریهای بزرگی توانستند از سیطرهتا حدود زیادی ستمگرانه «جورج سوم» پادشاه انگلستان نجات یابند. به همین دلیل در بیانیه استقلال حفظ این میراث مورد تاکید قرار گرفته است و تمام روسای جمهور آمریکا [البته تا دونالد ترامپ]خود را متعهد به حراست از آن میدانستند. از سوی دیگر ممانعت از نقض آزادیهای فردی توسط قدرت در قانون اساسی آمریکا مورد توجه قرار گرفته و جان کلام آن این است که «باید ازقدرت یابی انحصاری و مطلقه فرد یا گروهها جلوگیری به عمل آورد و اجازه ندهد آزادیهای فردی و اجتماعی شهروندان خدشهدار شود.» همچنانکه جفرسون خود را دشمن خودکامگی میدانست.
آبراهام لینکن شانزدهمین رئیسجمهور ایالات متحده در سخنرانی 22 فوریه 1861 در «تالار استقلال» در فیلادلفیا تاکید کرده بود :« من هیچ گاه به لحاظ سیاسی احساسی نداشتهام که ازنظرات ابراز شده در اعلامیه استقلال برنخاسته باشد. اغلب به زحماتی اندیشیدهام که افسران و سربازان ارتش در کسب این استقلال متحمل شدند. اغلب از خودم پرسیدهام که این چه اصل یا ایده بزرگی بود که این اتحاد گروه ایالتهارا برای چنین مدت درازی استوار نگه داشته است.»
با این توصیف میتوان تاکید کرد تلاشهای مکرر و گسترده ترامپ برای ظهور در قامت یک دیکتاتور درست در نقطه مقابل این بیانیه قرار میگیرد. همچنانکه برخی از تحلیلگران، سخنان پیشین ترامپ در مورد حمایت از دیکتاتورها در برابر دریافت پول را عملا شورش علیه بیانیه استقلال آمریکاتفسیر کرده بودند. با ئگاهی به اقدامات سکاندار کاخ سفید میتوان این گونه برداشت کرد که ضمن تقویت هدف اصلی خود در راهبرد«قاب قدرتنمایی» تلاش دارد تا هدف ثانویهاش در«اقناع طرفداران» را نیز محقق کند.
حرکت از منطقه پنهان به آشکار
رفتار ترامپ را میتوان بنا بر نظریه «پنجره جوهری ارتباطات انسانی» (Johari Window) تحلیل کرد. این مدل به صورت دقیق سطح آگاهی در رفتار انسانی را به مناطق آشکار، پنهان، ناشناخته و کور تقسیم کرده است.
بر اساس این نظریه که از ابتدای اسامی «جوزف لوفت» و «هری اینگهام» گرفته شده است، ترامپ با افشای نیت واقعی خود در تبدیل شدن به پادشاه از منطقه پنهان (خودمان میدانیم اما دیگران نمیدانند) به منطقه آشکار( هم خودمان میدانیم هم مردم) حرکت کرده است؛ همین رویکرد به عامل نگرانی مردم آمریکا تبدیل شده چون میراث اعلامیه استقلال آمریکا را در معرض خطر میبینند.
شورش برعلیه ساختار کهن
به نظر میرسد که ترامپ بدون توجه به قانون اساسی که به آن قسم یاد کرده ، تلاش دارد تا برعلیه تمام ساختارهای موجود بشورد. برای او اهمیت ندارد که عملکردش با تفکرات جفرسون وآدامز چقدر سنخیت دارد. او میخواهد تمام دستاوردهای 250 ساله را کنار بگذارد و ساختار جدیدی را بنا کند.
رفتاری که در نهایت میتواند آمال غیراقتدارگرایان آمریکایی را با چالش مواجه کند. نکته مهم دیگر اینکه فردی که با شعار«اول آمریکا!» یا بازگشت به «عظمت آمریکایی» اقشار سرخورده و ناراضی آمریکایی و جریانها راست افراطی را با خود همراه کرده بود و به صورتی قابل تامل در زمین اقتدارگرایان بزرگ جهان-ولادیمیر پوتین، شیجی پینگ و البته بنیامین نتانیاهو- بازی کرده و احتمالا در یک دوره میانمدت و به فرض تداوم حکمرانی ترامپ یا اندیشه او در کاخ سفید،موجب قدرتمندتر شدن بلوک نظامهای اقتدارگرا در جهان خواهد شد.
با این حال باید این نکته را مدنظر داشت که نظامهای لیبرال-سرمایهداری در طول عمر طولانی خود چالشهای متعدد و بزرگی را از سر گذراندهاند؛ قاعدتا برای این بینظمی-پدیده ترامپ- هم نسخه میپیچد . باید منتظر ماند و دید این نسخه چه پارامترهایی دارد؟
آیا نخبگان از چپها تا راستمیانه، جامعه مدنی و تکنوکراتهای آمریکایی برای مهار ترامپ متحد میشوند و از همه مهمتر عامه آمریکاییها حاضر میشوند دوباره به این ائتلاف اعتماد کنند یا اینکه باید منتظر اقامت طولانی یک پوتین دیگر در کاخ ریاستجمهوری البته در واشنگتن بود!
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
منبع خبر "
عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد.
(ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.