در سال های گذشته بسیار در مورد افزایش آمارهای مرتبط با خشونت سیاسی در آمریکا گفته و شنیده شده است. حتی برخی اندیشکده های آمریکایی گزارش داده اند که در فاصله میان سال های 2020 تا 2024، آمریکا شاهد بیشترین میزان خشونت سیاسی و ترور از دهه 1960 میلادی در این کشور بوده است. ناظران و تحلیلگران آمریکایی بارها به این مساله اشاره داشته اند که از زمان انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا تاکنون، سطح و گستره خشونت سیاسی در آمریکا به نحو فزاینده ای افزایش پیدا کرده و در سال 2024 و در پی بازگشت ترامپ به قدرت، شمار حوادث تروریستی و خشونتبار سیاسی که در آمریکا رخ داده، به 52 مورد افزایش یافته است این در حالی است که در سال 2023 این میزان 20 عدد بوده است.
جالب اینکه در حوزه اعتراضات سیاسی و اجتماعی در آمریکا بر اساس آمارهای رسمی در این کشور، در دوره نخست حضور ترامپ در قدرت از زمان ورودش به کاخ سفید تا 30 سپتامبر، حدودا 8 هزار اعتراض سیاسی ثبت شده اما این آمار در دوره جدید حضور ترامپ در قدرت به 29 هزار مورد یعنی بیش از سه برابر افزایش یافته است!
مجموع این مسائل سبب شده اند تا به تازگی متئو باروز نویسنده و تحلیلگر آمریکایی در مقاله ای که برای وبگاه تحلیلی نشنال اینترست نوشته، به این سوال بپردازد که آیا حقیقتا آمریکا در مرحله قبل از یک انقلاب بزرگ و یا جنگ داخلی دوم در تاریخ خود نیست؟ در واقع، اینطور به نظر می رسد که زیر پوستِ آمریکا و تنش های سیاسی و اجتماعی در این کشور، وضعیتی را شاهد هستیم که آمریکایی ها قصد دارند با انواع و اقسام حربه های رسانهای و تبلیغاتی، هرطور که شده آن را لاپوشانی و پنهان کنند. موضوعی که تحت تاثیر دو محرک محوری است.
اول اینکه حضور ترامپ و متحدانش در قدرت، از همان سال 2016 که آن ها برای نخستین بار وارد قدرت شدند تا به امروز، روند شکافهای سیاسی و اجتماعی در آمریکا را افزایش داده و تقویت کرده است. این روند سبب شده تا سال به سال، جامعه آمریکا چندتکهتر شود و به تناسب این مساله شاهد اوج گیری تنش و درگیریهای سیاسی و اجتماعی در آن باشیم. این مساله به قدری جدی بوده که اکنون به زعم بسیاری از آمریکایی ها، ترامپ رئیسجمهور کل مردم آمریکا نیست بکله رئیس جمهور ثروتمندان و یا سفیدپوستان و نژادپرستان این کشور است.
همین حس که مردم آمریکا رئیس جمهور خود را از خودشان نمی دانند، خود اصلیترین محرک تشدید تنشها در جامعه آمریکا است. البته که ترامپ نیز با اقدامات بیملاحظه خود جامعه آمریکا را متشنج می کند و به دلیل اینکه دیگر به رای مردم کشورش نیاز ندارد، هیچ حد و مرز و یا مانعی را پیش روی خود نمیبیند.
نکته دوم اینکه کلیت نظام حکمرانی آمریکا نیز به دلیل تضعیف موقعیت بینالمللی این کشور و البته اوج گیری ناکارآمدی آن در زمینه مسائل داخلی، در نوعی مخمصه است و چشم اندازهای روشنی را پیش چشم خود نمیبیند. حال در این وضعیت، کاملا طبیعی است که فارع از اینکه چه دولتی بر سر کار باشد، شاهد تشدید تنش های سیاسی و اجتماعی در آمریکا باشیم. به بیان ساده تر، روند کنونی، بخشی از افول موقعیت بینالمللی و البته داخلی دولت آمریکا است. روندی که دولت این کشور به هر شکل ممکن سعی دارد مانع از آن شود و حتی خود ترامپ نیز با شناخت این روند بوده که شعارهای بزرگی نظیر اینکه می خواهد قدرت آمریکا را احیا کند و یا عظمت را به این کشور برگرداند سر داد.
از این رو، جامعه آمریکا آنطور که متئو باروز تحلیلگر آمریکایی میگوید، احتمالا در مرحله پیش از انقلاب یا جنگ داخلی است. مرحله ای که در قالب آن هم اعتقاد به نظام حکمرانی آمریکا تضعیف شده و هم این نظام حکمرانی در حال نمایش اقدامات و رفتارهایی است که هیچ نسبتی با ادعاهای دور و دراز آن در عرصه مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی نداشته و ندارند.