یاس های نوجوان بر سر سفره شهدا؛ از پایتخت طبیعت تا کربلای ایران

خبرگزاری مهر شنبه 03 آبان 1404 - 14:46
یاسوج- یاس های نوجوان یاسوجی در حالی به دیار تاریخ ایران رفتند که حامل پرچم شهادت هستند تا به شهدا بگویند ادامه دهنده راهشان هستند.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها-نسیم راوند: باد گرم و نمناک جنوب، بوی خاک و دریا را با خود می‌آورد، اینجا اروند است؛ رودی خروشان که روایتگر رشادت‌ها است.

در این هوای گرم، پای‌کوبی موج‌ها بر شن‌های ساحل شلمچه، گویی هنوز پای غواصان را صدا می‌زند. امروز، اما این سکوتی که بر مناطق عملیاتی حاکم است، با شور و حال دیگری درهم شکسته است. صدای نوای «یا زهرا» و قدم‌های پرانرژی ۳۵۰ دانش‌آموز کهگیلویه و بویراحمدی، روح تازه‌ای در این سرزمین مقدس دمیده است.

یاس های نوجوان بر سر سفره شهدا؛ از پایتخت طبیعت تا کربلای ایران

آنان آمده‌اند تا در طلائیه، شلمچه و اروندرود، با گذشتگان خود پیمان ببندند؛ پیمانی به درازای قامت بلند دشت‌های سبز زاگرس و استواری کوه‌های سرفرازشان.

در طلائیه؛ به روایت یک شناسایی مخفی

نخستین ایستگاه، یادواره شهدای طلائیه است. دانش‌آموزان با چشمانی کنجکاو و دل‌هایی مشتاق، به سخنان غلام‌حسین بخشایش، یکی از پیشکسوتان دفاع مقدس گوش می‌سپارند. او از روزهایی می‌گوید که طرح یک عملیات انقلابی و بی‌نظیر، «خیبر»، در ذهن فرماندهان جوان جنگ می‌چرخید.

او با صدایی که از غرور و اندوه می‌لرزد، روایت می‌کند: دشمن فکر نمی‌کرد ما از میان آب و از منطقه‌ای کاملاً جدید حمله کنیم، اما برای این کار، نیاز به چشمانی در قلب سرزمین دشمن داشتیم.

سپس نام شهیدی را بر زبان می‌آورد که داستانش، نفس‌ها را در سینه حاضران حبس می‌کند: شهید علی هاشمی. مردی که ماه‌ها در کسوت یک عرب، در گرمای سوزان تابستان و سرمای استخوان‌سوز زمستان، دل به جزایر مجنون زد و نقشه‌ای کشید که کلید یکی از بزرگ‌ترین عملیات‌های آبی-خاکی جنگ شد.

یاس های نوجوان بر سر سفره شهدا؛ از پایتخت طبیعت تا کربلای ایران

او از هجوم آتش می‌گوید: «آتش دشمن آنقدر سنگین بود که گویی بیش از یک میلیون گلوله در یک آن بر سر رزمندگان ما بارید. بسیاری از شهدا، از سه جبهه هدف قرار گرفتند.»

تصویر او از شهادت فرماندهانی مانند شهید خرازی که در محور «سه‌راهی شهادت» دستش را از دست داد، و از هشت خلبان شجاع هوانیروز که در یک عملیات هلی‌برن بی‌سابقه به شهادت رسیدند، چشمان بسیاری از نوجوانان را نمناک می‌کند.

در کنار اروند؛ به یاد غواصان بی‌بازگشت

سپس نوبت به منطقه عملیاتی کربلای چهار «علقمه» می‌رسد. دانش‌آموزان در سکوت و احترامی ژرف، بر مزار گمنام ۱۷۵ شهید غواص ایستاده‌اند.

مردانی که به اروند زدند و فقط نامشان بازگشت. آقای مرادی، از رزمندگان همان عملیات، خاطراتی را بازگو می‌کند که گویی از دل تاریخ برمی‌خیزد.

او از شب‌هایی می‌گوید که نور ستاره‌ها در آب‌های اروند، با نور ایمان در چشمان سربازان خدا رقابت می‌کرد.

در شلمچه؛ به روایت یک فرمانده

آخرین ایستگاه، شلمچه است، جایی که یادواره شهدای «کربلای ایران» برگزار می‌شود. اینجا آقای ثابتی، از فرماندهان هشت دفاع مقدس، با چهره‌ای آرام اما صدایی پر از شور، از گردان «روح الله» می‌گوید. از ۳۰۰ جوان کهگیلویه و بویراحمد که عازم خط شدند.

سیزده شبانه‌روز نبرد بی‌امان، این بچه‌ها به معنای واقعی کلمه نخوابیدند. سپس لحنش سنگین می‌شود: «آنقدر جنگیدند که از گوشت بدنشان روی زمین می‌ریخت. لیاقت شهادت نداشتم، چه اتفاقاتی در آن شب‌ها افتاد که من نمی‌توانم بازگو کنم.

یاس های نوجوان بر سر سفره شهدا؛ از پایتخت طبیعت تا کربلای ایران

او از تداوم ایثار در عملیات کربلای ۵ می‌گوید: بچه‌هایی که در کربلای ۴ دست و پایشان شکسته بود و آتل بسته بودند، خود را به کربلای ۵ رساندند. بسیاری از همان مجروحان، این بار به فیض شهادت نائل آمدند. آن زمان، کسی نگفت خسته‌ام.

جنگ، گل بود و بلبل نبود

نگار، دانش آموز ۱۶ ساله یاسوج در گفت و گو با خبرنگار مهر می‌گوید: وقتی آقای ثابتی گفت «از گوشت بدنشان روی زمین می‌ریخت»، ناخودآگاه گریستم، ما فقط نام عملیات‌ها را در کتاب‌ها خوانده بودیم، اما امروز با گوشت و پوست خود رنج آنان را لمس کردیم. حالا می‌فهمم چرا پدرم همیشه می‌گوید «جنگ، گل بود و بلبل نبود.»

مریم دیگر دانش آموز یاسوجی می‌افزاید: «داستان شهید هاشمی که برای شناسایی ماه‌ها در دل دشمن زندگی کرد، برایم بسیار الهام‌بخش بود، این یعنی عشق به وطن چه معجزه‌هایی می‌کند، من امروز در این سرزمین مقدس، با خود عهد بستم که در راه پیشرفت کشورم، همانند آنان ثابت قدم باشم.»

یاس های نوجوان بر سر سفره شهدا؛ از پایتخت طبیعت تا کربلای ایران

ریحانه دانش آموز ۱۵ ساله یاسوجی که اشک از چشمانش سرآزیر شده می‌گوید: «ایستادن بر مزار شهدای غواص و شنیدن داستانشان، سخت‌ترین لحظه سفر بود، آنان به اروند زدند و ما امروز با پای خود روی این خاک قدم می‌زنیم، این سفر به من آموخت که آرامش امروز ما، بهای بسیار گران‌بهایی داشته است.»

این سفر، تنها یک اردوی دانش‌آموزی نبود بلکه پیوند نسل نو با ریشه‌هایی بود که در خون شهدا تنیده شده است، باد جنوب که می‌وزد، انگار پیام این نوجوانان را با خود به گوش تاریخ می‌رساند: «ما اینجا در طلائیه، شلمچه و اروند، با شهدا پیمان بستیم که وارثان راستین آرمان‌هایتان هستیم و این راه تا همیشه، ادامه دارد.»

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.