به گزارش تابناک به نقل از همشهری، ساعت 8 صبح جمعه دوم آبان ماه به قاضی سالار صنعتگر بازپرس جنایی تهران خبر رسید که مردی جوان در یکی از بیمارستان های پایتخت جان باخته است. تحقیقات نشان می داد که شامگاه پنجشنبه مرد جوان به همراه برادر و پدرش درحالی که با ضربات چاقو زخمی شده بودند به بیمارستان انتقال یافته و تحت درمان قرار گرفته بودند. تلاش برای نجات 3 مجروح آغاز شد اما یکی از برادرها به رغم تلاش پزشکان به کام مرگ رفت. به دستور بازپرس جنایی تهران تحقیقات برای کشف جزییات بیشتر از این درگیری و دستگیری عاملان جنایت آغاز شد.
تحقیقات تیم جنایی نشان می داد که درگیری میان دو خانواده عروس و داماد که اهل کشور افغانستان بودند، رخ داده است. عاملان این درگیری مرگبار نیز خانواده داماد بودند که پیش از گرفتن مراسم عروسی به سراغ خانواده عروس رفته و با آنها درگیر شده بودند. در جریان این نزاع، دو برادر داماد با چاقو ضرباتی به پدر و دو برادر عروس زدند و فرار کردند. با افشای این حقیقت، جست و جو برای بازداشت عاملان این جنایت آغاز شد و متهمان ساعتی پس از جنایت، در کارگاهی، دستگیر شدند. متهمان در تحقیقات اولیه به قتل و زخمی کردن دو برادر و پدرشان اعتراف کردند و به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفتند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
ضارب مردی به نام احمد است. او مدام گریه میکند و می گوید که به خاطر یک مسئله جزئی و پیش پا افتاده دست به جنایت زده است.
باور کنید من نمی خواستم به کسی آسیب برسانم. نمیدانید الان چه حالی دارم. نذر کرده ام حال پدر و برادر مقتول که در بیمارستان بستری هستند، خوب شود. خدایی نکرده برای آنها اتفاقی نیفتد. از دلیلش هم بخواهم بگویم، واقعا دلیل پیش پا افتادهای بود. به خاطر جهزیه. بهتر بگویم به خاطر یک ماشین لباسشویی. باورتان می شود؟
برادرم چند وقت قبل به خواستگاری یکی از همشهریانم رفت و با یکدیگر عقد کردند. قرار بود به زودی مراسم عروسیشان را جشن بگیرند و در حال خرید جهزیه و چیدمان خانهشان بودند. مشکل ما به خاطر خرید ماشین لباسشویی بود. خانواده عروس اصرار داشتند که ما باید ماشین لباسشویی بخریم اما رسم خانوادگی ما این است که خرید جهزیه به عهده دختر است. آنها می گفتند رسمشان این است که ماشین لباسشویی را باید داماد بخرد. بر سر همین مسئله جزئی با هم اختلاف پیدا کردیم که روز حادثه ، ناخواسته دست به چاقو شدم.
ما به مقابل خانه عروس رفتیم تا با آنها صحبت کنیم ماشین لباسشویی را بخرند. آنها اما همچنان مرغشان یک پا داشت. درگیری که بالا گرفت، از کوره در رفتم و با چاقو ضرباتی به پدر و برادران عروس زدم اما خیلی پشیمانم. ضربات را من زدم و برادرم نقشی در ماجرا ندارد.
متهم با گریه می گوید: نذر کرده ام که حالشان خوب شود. ما قرار بود به زودی جشن عروسی به پا کنیم اما به خاطر یک مسئله پیش پا افتاده، عروسی تبدیل به عزا شد. مقصر هم من هستم و امیدوارم برادرم و عروسمان مرا ببخشند.