عصر ایران؛ مهدی مالمیر- آنچه سبب میشود سیاستمداران یا کوشندگان پهنهٔ سیاست از امرِ کلییی به نام «جامعه» یاد کنند و بر بنیاد آن برنامه بریزند، علم آمار و ریاضیات است.
امروزه سیاست به مثابه دیسیپلینی از دانش در باب حکومت، قدرت و سیاستگذاری، شانه به شانهٔ علم آمار و ارقام پیش میرود.
هیچ سیاستمداری نمیتواند تصمیمی درخور در حوزهٔ تخصصی خود بگیرد بیآن که پیش از آن آمار و ارقام را در زمینهٔ مورد نظر را زیر و بالا یا با متخصصین روشهای تفسیر ارقام و اعداد مشورت نکرده باشد.
این البته نکتهای تازه هم نیست. سرشماریهای دنیای باستان، دایه و مادرِ روشهای آمارگیری های مدرن به شمار میآیند، هر چند که آمارگیریهای مدرن منظرهٔ سراسر تازهای در دنیای سیاست به شهروندان نشان داده است.
در دنیای باستان سرشماری بالطبع بسیار محدود و محصور به قشر خاصی از سرآمدان جامعه و نظامیان بود و مردم عادی از دایرهٔ آمار بیرون بودند.
این علم آمار بود که توانست شهروندان را چونان متغیری قابلاعتنا وارد سیاست گذاریهای کلان کند.
هر سیاستی بدون اعتنا به ارقام واعداد و تنها بر بنیاد تفسیر یا حدس و گمانهزنیِ سیاستمدار فاجعهای در دنیای سیاست رقم خواهد زد!
چه بسیار مشکلاتی که وقتی از نظر کمی و در آمارها بالا میروند، به مشکل امنیتی و سیاسی بدل میشود.
مثلا همین مشکل ورود غیر قانونی مهاجرین غیر قانونی، همواره وجود داشته است اما وقتی رقم و شمارگان مهاجران غیرقانونی از نظر کمی بالا رفت، به مشکلی کلان بدل شد.
کشورهای صنعتیِ پیشرفته نیز با تمام توسعه در میدان سیاست هنوز هم نتوانستهاند خود را از کمندِ حساب و کتاب رها سازند و همچنان «اکثریت عددی» در کامیابی سیاستمداران در موسم انتخابات تعیین کننده اند.
هنر سیاست در دوران مدرن این بوده که از ستمکاریِ اکثریت بر اقلیت بکاهد و سیاست را از شر استبداد اکثریت خلاصی ببخشد!
این درست است که روش های آماری و ریاضی هم بی خطا نیست و می تواند به امیال متخصصین و اهداف سیاسی شان آلوده شود اما سیاستِ بدون آمار و بدون ریاضیات، سیاستی است که کُمیت آن تا ابد لنگ میزند.
میگویند استالین وقتی می دید آمارها و ارقام بر خلاف میل او بالا و پایین می شوند، اداره آمار و کارمندان نگون بخت را می چِزاند و درِ موسسه آمارگیری را تخته میکرد!
امروزه در هنگامه انتخابات در دموکراسی های کهن، موسسات آمارگیری در فراز و فرود سیاستمداران بر نردبان قدرت نقش مهمی بر دوش دارند هر چند که حرف آخر را در سیاست نمیزنند و گهگاه خطاهای فاحش نیز از آنها سر میزند!
با این همه سوگمندانه باب شده است برخی سیاستمداران اگر در جایی یا در رسانهای رقمی بر زبان جاری میسازند، بدون در نظر گرفتن منطق اعداد و فراتر از آن؛ بیتوجه به شعور متعارف - common sense- دست به چنین کاری میزنند.
این بی اعتناییها به آمار و اعشار بیش از آنکه نشانهٔ فرصتطلبی باشد، بیشتر نشانگر بی اعتنایی به روشهای آماری و ریاضی در حوزه سیاست ، اقتصاد وسیاستگذاری است.
سیاستمداری که با ارقام بیگانه باشد، روشهای آمارگیری و حساب و کتاب را اتلاف وقت بشمارد و فقط به حدس و گمان وشنیده ها اکتفا بورزد، دستِ خود را از تصمیم سازی به هنگام و درست تُهی میسازد و بعد از مدتی سخن او از عتبار میافتد.
به عبارت بهتر، بسیار جرأت و یا شاید بیملاحظگی و بیخیالی میطلبد که کوشندهٔ عرصهٔ سیاست بدون در دست داشتن آمار و ارقام معتبر در زمینهای، در آن حوزه لبی بجُنباند و حرفی بزند!
سیاست در معنای کلی آن چنانچه گفته آمد هنوز نتوانسته از منطق شمارگان خود را رهایی بخشد. هر سخن و هر تمهیدی بدون سبک و سنگین کردن اعداد، میتواند در میدان سیاست توفانی از احساسها ، نقدها و سردرگمیها در جامعه پدید آورد.
برای یک سیاستمدار آگاهی پیدا کردن از این نکته ضروری است که سیاست امروز بدون درک و دریافت درستی از اعداد و منطق شمارگان، راهی به دهی آباد نمیبرد و گهگاه رنج بی شمار ( دستِکم برای خودِ سیاستمدار) به بار میآورد!