امیر پیشداد، متولد 1310 و متوفی به تاریخ 1398 فعال سیاسی باسابقه طیف ملی چپ و پزشک مقیم پاریس بود. او در فاصله سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ دانشجوی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، ابتدا مسئول کمیته دانشجویی «حزب زحمتکشان ملت ایران» و عضو هیئت تحریریه ارگان هفتگی شاخه جوانان این حزب به نام «نیروی سوم» بود.
بعد از بروز اختلاف نظر جدی و انشعاب میان حامیان مظفر بقایی رهبر سیاسی و حامیان خلیل ملکی رهبر فکری حزب زحمتکشان بر سر حمایت یا عدم حمایت از دولت مصدق، امیر پیشداد در کنار اکثریت اعضای حزب به حمایت از خلیل ملکی و دولت محمد مصدق ادامه داد. او در سال 1362 با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد مصاحبه کرد. در این مجال به آن قسمت از مصاحبه او می پردازیم که در مورد منشا اختلاف دکتر بقایی و دکتر مصدق و نیز پستی که دکتر بقایی برای جلال آل احمد در دولت احتمالیش در نظر گرفته بود می پردازیم.
«به احتمال قوی، یکی از علل عمده تغییر مواضع سیاسی دکتر بقایی در طولانی شدن عمر دولت دکتر مصدق بود و این که در سراسر این مدت روابط دکتر بقایی و دکتر مصدق نه تنها رو به بهبود نرفت، بلکه روز به روز رو به وخامت رفت. دکتر بقایی به عنوان وکیل مجلس از تهران به عنوان رهبر منظمترین، متشکلترین و جدیترین حزب هوادار نهضت ملی، هیچوقت از طرف دکتر مصدق پذیرفته نشد و مورد مشورت قرار نگرفت و از این بابت به گمان من، بدون اینکه سند و مدرکی داشته باشم، دلچرکین بود، ناراضی و ناخرسند بود و بهتدریج یک نوع مخالفت و عنادی نسبت به دکتر مصدق در او پیدا شده بود.
من چندین نمونه در خاطرات سیاسی خودم میتوانم بجویم و بیابم که در اواسط سال ۱۳۳۰ یعنی شهریور یا مهر ۱۳۳۰ یعنی در حدود پنج ماه، شش ماه بعد از تشکیل حزب زحمتکشان ملت ایران، دکتر بقایی روی کاغذ همکاران احتمالی آینده خودش را در دولت نوشته بود و میدانم که برای شادروان جلال آلاحمد پست تقریباً مهمی در رابطه با تخصصی که داشت، درنظر گرفته بود.»
مصاحبه کننده: وزارت فرهنگ مثلا؟
امیر پیشداد: «به احتمال قوی وزارت فرهنگ و همچنین برای دیگران. خودش را آماده میکرد برای به دست گرفتن حکومت و من عقیده دارم که لیاقت اداره یک دولت ملی را برای پیاده کردن اصلاحاتی که در اساسنامه موقت حزب زحمتکشان از آن صحبت شده بود و واقعاً در جامعه ایران به صورت یک ضرورت تاریخی مطرح بود و متأسفانه دولت ملی دکتر مصدق نه فرصت و نه امکان پیاده کردن آنها و شاید هم نه علاقه پیاده کردن آنها را داشت، او میتوانست به چنین کارهایی دست بزند و مرد بسیار باانضباط و دینامیک، متحرک، فعال بود. از پیش تصمیم میگرفت که چه کارها باید بکند.
برنامهگذاری در فعالیتهای اجتماعی سیاسی در ایران سابقه درازی نداشت. اغلب فعالان سیاسی یا سخنرانان سیاسی، فیالبداهه تصمیم میگرفتند یا موافقت میکردند یا مخالفت میکردند، دکتر بقایی برخلاف، طبق نقشه عمل میکرد و بهطور نسبی نسبت به سایر شخصیتهای سیاسی و ملی، وجوه قابل ذکر و قابل ملاحظهای داشت. من فکر میکنم یکی از علل رنجش او از دکتر مصدق، رفتاری بود که دکتر مصدق با او قبل از اینکه کوچکترین علامتی از مخالفت خود با دکتر مصدق نشان بدهد، داشت. یکی هم این که بهتدریج پی برد که دکتر مصدق به هیچوجه قصد کنارهگیری از مسئولیتهای دولتی ندارد و روز به روز در راهی پیش میرود که شکست آن برای بسیاری از عناصر مثل خلیل ملکی و تا اندازهای دکتر بقایی شاید به علت ارتباط با خلیل ملکی و دوستانش روشن بود.»