تورم از کجا می‌آید؟ روایت ساده از گرانی‌های هرروزه

خبرگزاری مهر چهارشنبه 30 مهر 1404 - 08:20
چرا قیمت‌ها در ایران هر بار بالا می‌روند و پایین نمی‌آیند؟ چرا هر سال احساس می‌کنیم پول‌مان بی‌ارزش‌تر شده، حتی اگر عدد حقوق هم زیاد شود؟

به گزارش خبرنگار مهر، در ساده‌ترین تعبیر، وقتی دولت بیش از اندازه پول چاپ کند ولی در برابرش کالا و خدماتی تولید نشود، قیمت‌ها بالا می‌روند. این همان اتفاقی است که در سال‌های اخیر بارها در ایران رخ داده است. بانک مرکزی برای جبران کسری بودجه دولت، اسکناس جدید به اقتصاد تزریق می‌کند؛ همان «چاپ پول» که در ظاهر شاید مشکل نقدینگی را حل کند، اما در باطن مثل بادکردن یک بادکنک است که تورم را آرام‌آرام در بدن اقتصاد پخش می‌کند.

در کشورهای پیشرفته، بانک مرکزی مستقلی وجود دارد که اجازه چاپ پول بدون پشتوانه را ندارد و هدف اصلی‌اش مهار تورم است. در ایران، استقلال بانک مرکزی تاریخی پر پیچ‌وخم دارد و اغلب در برابر فشارهای بودجه‌ای، ناچار به همراهی دولت شده است.

راه چاره: استقلال واقعی بانک مرکزی و ممنوعیت برداشت دولت از منابع آن. دولت باید بودجه خود را با درآمد واقعی‌اش تنظیم کند نه چاپ اسکناس تازه. سیاست‌گذاران باید یاد بگیرند «پول» خودش تولید ثروت نمی‌کند.

کسری بودجه؛ مادر همه بحران‌ها

تصور کنید خانواری هر ماه بیشتر از درآمدش خرج کند و برای جبران، مرتب از اطرافیان قرض بگیرد. این همان تصویری است که از بودجه دولت ایران می‌توان دید. هزینه‌های سنگین در برابر درآمد محدود نفتی و مالیاتی باعث می‌شود در پایان سال، عدد درآمد و هزینه با هم جور در نیایند و دولت برای پر کردن این فاصله، دست به استقراض از بانک مرکزی، انتشار اوراق یا برداشت از صندوق‌ها بزند. هرکدام از این روش‌ها به شکل غیرمستقیم پول بیشتری وارد چرخه اقتصاد می‌کند و تورم را بالا می‌برد.

در واقع، کسری بودجه نه‌فقط رقم روی کاغذ است بلکه نشانگر انضباط نداشتن مالی کل سیستم اقتصادی است. وقتی هزینه‌ها بر پایه وعده یا شعار تنظیم می‌شود نه بر اساس درآمد واقعی، نتیجه آن می‌شود چیزی شبیه موتور همیشگی گرانی.

نرخ ارز؛ پیشران پنهان قیمت‌ها

در ایران، نرخ دلار فقط یک عدد نیست؛ نبض روانی بازار است. وقتی ارزش ریال در برابر دلار پایین می‌آید، تقریباً همه کالاها حتی تولید داخل، افزایش قیمت پیدا می‌کنند، چون تولیدکننده‌ها برای مواد اولیه و ماشین‌آلات به واردات نیاز دارند. سقوط ریال در حقیقت نوعی «تورم وارداتی» به وجود می‌آورد.

نرخ ارز در ایران تحت تأثیر انتظارات سیاسی، تحریم‌ها، و سیاست‌های ارزی دولت تغییر می‌کند. تثبیت مصنوعی نرخ ارز همیشه در کوتاه‌مدت آرامش به بازار داده، اما در بلندمدت شوک شدیدتری به آن وارد کرده است.

تولید ضعیف؛ ریشه اصلی کمبود کالا

تورم فقط از زیاد شدن پول نمی‌آید، از کمبود کالا نیز می‌آید. وقتی تولید داخلی توان تأمین نیاز مردم را ندارد، طبیعی است که قیمت‌ها بالا بروند. یکی از مشکلات اساسی اقتصاد ایران، فضای نامناسب کسب‌وکار و هزینه بالای تولید است: قوانین متغیر، مالیات‌های سنگین بر تولیدکننده، دسترسی دشوار به تسهیلات، و نبود ثبات در تصمیم‌گیری‌ها.

در برخی صنایع، به‌ویژه کشاورزی و صنایع غذایی، هزینه تمام‌شده محصول آن‌قدر بالا می‌رود که تولیدکننده برای بقا ناچار است قیمت را بیش از توان مردم افزایش دهد یا حتی فعالیتش را متوقف کند.

رفتار جامعه و انتظارات تورمی

در اقتصاد، چیزی به نام «انتظارات تورمی» وجود دارد: یعنی مردم پیش‌بینی می‌کنند قیمت‌ها افزایش پیدا می‌کند و همین پیش‌بینی باعث می‌شود زودتر پول‌شان را خرج کنند یا دارایی بخرند. این شتاب بی‌اعتمادی منجر به واقعیت می‌شود.

وقتی جامعه مطمئن نیست نرخ ارز، تصمیم دولت یا قیمت اقلام اساسی هفته بعد چه می‌شود، امنیت روانی‌اش را از دست می‌دهد. مردم به سمت خرید بیشتر، نگهداری طلا، ارز و ملک می‌روند و با این رفتار گروهی، موج جدیدی از گرانی ایجاد می‌شود.

تحریم‌ها و انزوای اقتصادی

تحریم‌ها هزینه تجارت خارجی را چند برابر افزایش داده‌اند. واردات مواد اولیه و تجهیزات تولیدی سخت‌تر و گران‌تر شده، انتقال پول دشوار است و صادرکننده ایرانی نیز ناچار به استفاده از واسطه‌های پرهزینه است. همه این هزینه‌ها در نهایت در قیمت کالاها منعکس می‌شود.

تحریم‌ها همچنین مانع ورود سرمایه خارجی و فناوری جدید شده‌اند؛ بدون این دو، بهره‌وری تولید پایین می‌ماند و قیمت تمام‌شده افزایش پیدا می‌کند. نتیجه، همان تورمی است که از دل کم‌تولیدی و پرهزینه بودن متولد می‌شود.

سیستم بانکی و بدهی انباشته

بانک‌ها یکی از منابع پنهان تورم‌اند. وقتی بانک‌ها بدون پشتوانه واقعی و از محل سپرده‌های مردم به شرکت‌های زیرمجموعه خود وام‌های کلان می‌دهند، نقدینگی در اقتصاد افزایش می‌یابد و دوباره بازارها پر از پول می‌شود. در حالی که تولید واقعی رشد نکرده، تورم جلو می‌زند.

از سوی دیگر، نرخ سود بانکی اگر کمتر از نرخ تورم باشد، مردم سپرده‌ها را بیرون می‌آورند و سراغ بازارهای موازی می‌روند (طلا و مسکن). این تغییر رفتار، نقدینگی را میان بازارها می‌چرخاند و گرانی را از یک بخش به بخش دیگر منتقل می‌کند.

دخالت‌های قیمتی و سیاست‌های متناقض

در بسیاری از سال‌ها، دولت برای کنترل تورم تلاش کرده با تعیین قیمت دستوری یا سرکوب قیمت‌ها، بازار را مهار کند. این اقدام شاید چند ماه کارساز باشد، اما به‌محض حذف کنترل‌ها، قیمت‌ها جهشی بالا می‌روند. دلیلش ساده است: وقتی قیمت‌ها مصنوعی پایین نگه داشته شوند، تولیدکننده از بازار خارج می‌شود و کمبود کالا به‌وجود می‌آید.

از بنزین و دلار گرفته تا لبنیات و نان، سیاست‌های قیمتی ناگهانی نه‌تنها تورم را مهار نکرده، بلکه آن را به آینده موکول کرده و به شکل شدیدتر بازگردانده است.

وابستگی تاریخی به نفت

هرگاه درآمد نفت بالا می‌رود، دولت‌ها ولخرج‌تر می‌شوند؛ هرگاه پایین می‌آید، کسری بودجه سر باز می‌کند. این الگوی تکراری نشان می‌دهد تورم در ایران ساختاری است و تا وابستگی به نفت وجود دارد، فشار قیمتی ادامه‌دار خواهد بود.

درآمدهای نفتی به جای آنکه صرف توسعه پایدار شود، معمولاً خرج پرداخت یارانه یا جبران هزینه‌های جاری می‌شود. این یعنی ثروتی که باید نسل‌ها را تأمین کند، برای مصرف فوری هزینه می‌شود.

چرا تورم در ایران ماندنی شده است؟

تورم ایران حاصل یک زنجیره است: چاپ پول → کسری بودجه → کاهش ارزش پول ملی → ضعف تولید → تقویت انتظارات تورمی. هر حلقه، دیگری را تقویت می‌کند. اگر فقط یکی از این حلقه‌ها اصلاح شود، تورم شاید اندکی کندتر شود اما از بین نمی‌رود.

حکمرانی اقتصادی در ایران نیازمند دو تصمیم بزرگ است: انضباط مالی واقعی، نه نمایشی. اعتمادسازی میان مردم و دولت.

تورم در ایران ریشه‌ای ساختاری دارد و مهار آن تنها با یکی دو اقدام ممکن نیست. مجموعه‌ای از اصلاحات هماهنگ باید انجام شود تا چرخه معیوب شکسته شود. در یک نگاه کلی، راه درمان تورم چنین است:

استقلال واقعی بانک مرکزی؛ بانک مرکزی نباید ابزار جبران کسری بودجه دولت باشد. باید تنها مأموریت آن، کنترل تورم و مهار نقدینگی باشد.

انضباط در بودجه‌بندی دولت؛ کاهش هزینه‌های غیرضروری، حذف پروژه‌های نمایشی و هدفمندی واقعی یارانه‌ها از مهم‌ترین ابزارهای کنترل بودجه است.

افزایش درآمد پایدار از مالیات واقعی؛ مالیات از فعالیت‌های غیرمولد (طلا، زمین، سوداگری ارزی) باید جایگزین وابستگی به نفت شود تا دولت از چرخه نوسانات نفتی جدا شود.

اصلاح ساختار تولید و کاهش هزینه‌ها؛ با ثبات در مقررات، تسهیل دسترسی به تسهیلات بانکی سالم و کاهش هزینه واردات مواد اولیه می‌توان تولید داخلی را تقویت کرد.؛

یکسان‌سازی و واقعی‌سازی نرخ ارز؛ پایان دادن به چندنرخی بودن ارز و ایجاد بازار شفاف ارزی جلوی رانت و سوء‌استفاده را می‌گیرد.؛

مهار خلق پول بانکی؛ باید بر عملکرد بانک‌ها نظارت سخت‌گیرانه شود و اعطای تسهیلات بر مبنای پشتوانه واقعی و پروژه‌های مولد صورت گیرد.

ایجاد ثبات و پیش‌بینی‌پذیری در سیاست‌ها؛ مردم باید بتوانند به اقتصاد اعتماد کنند تا رفتارهای هیجانی کاهش یابد. برنامه‌های اقتصادی نباید هر چند ماه تغییر کنند.

گسترش روابط اقتصادی منطقه‌ای و تجاری؛ با تقویت تجارت با کشورهای همسایه و مسیرهای دادوستد پایدار، می‌توان اثر تحریم‌ها را کاهش داد و عرضه کالاها را متنوع‌تر کرد.

هدایت درآمد نفت به سرمایه‌گذاری تولیدی؛ درآمدهای نفت باید به صندوق توسعه و پروژه‌های مولد برود، نه به بودجه جاری. این کار جلوی تزریق نقدینگی بی‌پشتوانه را می‌گیرد.

تا وقتی سیاست‌گذار به مردم اعتماد نمی‌دهد و مردم نیز به وعده‌های اقتصادی باور ندارند، هر برنامه ضدتورمی فقط مُسکن موقتی است. تورم در ایران صرفاً موضوع اقتصاد نیست؛ مسئله‌ای است درباره مدیریت، شفافیت و وجدان عمومی. تورم، آن‌گونه که امروز سفره‌های مردم را کوچک کرده، نه با وعده کنترل قیمت بلکه تنها با اصلاح عمیق سیاست‌های مالی و پولی، استقلال بانک مرکزی، و بازسازی اعتماد عمومی قابل مهار است. این مسیر دشوار اما تنها راه پایدار خروج از چرخه گرانی است؛ چرخه‌ای که اگر نشکند، هر افزایش حقوقی تنها تبدیل خواهد شد به عددی بزرگ‌تر ولی نان کوچک‌تر.

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.