در چند روز گذشته دو خبر فضای آموزشی کشور را به شوک فرو برد. ابتدا خبر دانشآموزی که به دست مدیر مدرسه مورد شتم و ضرب قرار گرفته و در نتیجه دانشآموز بینیاش شکسته و پرده گوشش پاره شده بود.
به گزارش فرهیختگان، چند روز پس از این اتفاق ناگوار، فیلمی از ضرب و شتم یک دانشآموز منتشر میشود که توسط یکی از عوامل مدرسه در حال تنبیهشدن است.
پدر دانشآموزی که بینی پسرش شکسته و پرده گوشش از شدت ضربه وارده پاره شده است، میگوید: «پسر من و یکی از دوستانش در آخرین زنگ تفریح (حدود ساعت ۴ عصر) در حیاط مدرسه مشغول بازی و شیطنت بودند و گویا پشت یکی از ناظمهای مدرسه راه افتاده و ادای او را درآوردهاند، در این حین، یکی از بچهها، پسرم را هل میدهد و او با ناظم برخورد میکند. گویا مدیر مدرسه، این صحنه را از دوربین یا پنجره دفتر مدیریت مشاهده کرده و پسر من و دوستش را به دفتری که هیچ دوربینی در آن وجود ندارد برده و مورد ضربوشتم قرار داده است.
مدیر مدرسه بهدلیل جثه درشتتر پسر من، او را بیشتر کتکزده بود، طوری که کف آن اتاق پر از خون شده بود و هنوز پیراهنی را که آستینش کاملاً خونی شده است، نگه داشتهام. در ادامه، مدیر مدرسه، با کمک مستخدم، اتاق را از لکههای خونی که روی زمین ریخته بود، تمیز میکنند. او، با وجود حال نامساعد پسرم، نهتنها با خانواده یا اورژانس تماس نگرفته بود، حتی اجازه خروج آنها از اتاق را هم نداده بود تا وقتی که تمام دانشآموزان از مدرسه خارج شوند و در زمانی که مدرسه کاملاً خالی بوده است، اجازه خروج این دو دانشآموز را میدهد.
وقتی به خانه رسیدم، بدون اینکه از او بپرسم چه اتفاقی افتاده، او را به بیمارستان بردیم و پس از عکسبرداری، گفتند بینی او شکسته است. پزشک معتمد پزشکی قانونی پس از معاینه گفت که غیر از شکستگی بینی، پرده گوش پسرم هم پاره شده است.» روایت پدر این دانشآموز، یکی از چند ده تنبیه بدنیای است که رسانهای میشود.
تنبیه بدنی دانشآموزان ممنوع بوده و طبق قانونی که در سال ۱۴۰۰ طی آییننامه اجرایی مدارس در تبصره ۸۱ آمده است صریحاً ذکر شده: «تنبیه بدنی دانشآموز و سوءرفتار با وی به هر دلیل و تحت هر شرایطی ممنوع است و با متخلفان برابر قوانین و مقررات رفتار میشود. مدیر مدرسه میبایست همکاران خود را نسبت به امور انضباطی (ممنوعیت تنبیه بدنی و سوءرفتار با دانشآموز) آگاه کند.»
با این حال شاهد رفتارهای خلاف قانون توسط برخی معلمان هستیم. رفتاری که علاوه بر آسیب زدن فیزیکی به دانشآموزان میتواند بیشترین ضربه را به شأن و شخصیت معلمانی بزند که بدون هیچگونه حاشیه در حال تعلیم و تربیت نسل آینده هستند.
تنبیه بدنی دانشآموزان در ایران قصه طولانی و پر فراز و نشیبی دارد. تنبیه بدنی دانشآموزان در دهه ۶۰ و حتی ۷۰ یکی از رفتارهای عادی معلمان به حساب میآمد، یعنی معلم در قبال غفلت و یا خطای یک دانشآموز این حق را برای خود قائل بود که او را با مشت و لگد و یا چوب تنبیه کند.
با این حال با گذر زمان و توسعه شیوههای آموزش، تنبیه بدنی به شیوهای قدیمی تبدیل شد و پس از گذشت چندین دهه شاهد آن هستیم که تنبیه بدنی با هر نیت و منطقی توسط کادر آموزشی ممنوع است.
در خصوص اینکه معلمان با چه منطقی در برابر دانشآموزی که از انجام یک تکلیف غفلت کرده و یا مرتکب خطا و اشتباهی شده است به سراغ تنبیه بدنی میروند نکات زیادی مطرح است. برای مثال برخی معلمان بهواسطه ارتباط زیاد با دانشآموزان و احساس تکلیف در تربیت آنها، این حق را به خود میدهند که مشابه برخی والدین به سراغ تنبیه بدنی بروند.
برخی دیگر نیز بهخاطر ناتوانی در مدیریت کلاس و نشان دادن اقتدار خود با استفاده از تنبیه کودکان میخواهند نظم و انضباط را در مدرسه ساری و جاری کنند، برخی دیگر نیز بهواسط پیشینه ذهنی که از تنبیه بدنی در زمان دانشآموزی خود دارند، تنبیه بدنی را زودبازدهترین رفتار در قبال دانشآموزی که منجر به خطایی شده است، میدانند.
در سالهایی که نهاد آموزش در جهان فراگیر شد، تنبیه بدنی دانشآموزان نیز امری معمول و طبیعی به حساب میآمد، از کشورهای پیشرفته و به قول معروف شمال جهانی گرفته تا کشورهای کمترتوسعهپیداکرده در جنوب جهانی؛ با این حال روند ممنوعیت تنبیه بدنی در مدارس با تصویب کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد در سال ۱۹۸۹ ملتها را ملزم کرد که «تمام اقدامات مناسب را برای اطمینان از اینکه نظم و انضباط مدرسه به شیوهای سازگار با کرامت انسانی کودک اجرا میشود، اتخاذ کنند.»
البته باید گفت تا قبل از تصویب این کنوانسیون تا سال ۱۹۷۰، تنها سه کشور (ایتالیا، ژاپن و موریس) تنبیه بدنی را در مدارس ممنوع کرده بودند، اما تا ۲۰۱۶ بیش از ۱۰۰ کشور و تا ۲۰۲۳ حدود ۱۲۸ کشور این کار را انجام دادند. در سال ۲۰۲۴.۶۷ کشور همه اشکال تنبیه بدنی کودکان (از جمله در مدارس و خانه) را ممنوع کردهاند و تا ۲۰۲۵ کشورهایی مانند تایلند به آن پیوستهاند.
این روند تحت تأثیر کنوانسیون سازمان ملل در مورد حقوق کودک بود که ماده ۱۹ آن کشورها را ملزم به حفاظت از کودکان در برابر خشونت میکند و کمیته حقوق کودک سازمان ملل در سال ۲۰۰۶ آن را بهعنوان ممنوعیت تنبیه تفسیر کرده است. این کنوانسیون که تا سال ۲۰۲۵ توسط بیش از ۱۹۶ کشور امضا شده است.
مرضیه عالی، عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران که سالها در خصوص شیوههای برقراری نظم در مدرسه فعالیت کرده و مقالهای با عنوان «انقیاد کودکان در نظام آموزشی: نقد تبارشناسانه رویکردهای انضباطی در مدرسه» دارد و کتابی با موضوع «تبارشناسی انضباط در مدرسه» نوشته است، در توضیح این پرسش که معلمان و مدیران با چه منطق و هدفی به سراغ تنبیه بدنی میروند، میگوید: «تنبیه بدنی در عمل ابزاری است برای تولید رفتار قابلپیشبینی و قابلکنترل؛ یعنی تبدیل بدنها به «ماشینهای کارآمد» که عموماً در شیوههای قدیمی و سنتی آموزش به کار گرفته میشده است. امروزه تنبیه بدنی بهعنوان یک شیوه مؤثر آموزشی کارکرد خود را ازدستداده و بیش از ایجاد نظم به ایجاد خشم و مدرسهگریزی منجر میشود.
علت این خشم و مدرسهگریزی این است که تنبیه بدنی در ساختار جدید اجتماعی که در آن انسانها و بالطبع کودکان از حقوق مشخصی بهرهمند هستند با مقاومت مواجه میشود و نه تبعیت، درحالیکه در ساختارهای سنتی کلیت ساختار اجتماعی با رویکرد تبعیت، نظم میگرفته و تنبیه بدنی قباحتی نداشته و گاه کارایی تربیتی نیز داشته است؛ اما عموماً معلمان با منطقی همچون کنترل سریع و مؤثر، حفظ اقتدار مدیر/معلم و بازتولید نظم نهادی که گاهی با دلایل ناکافی مانند عجله، کمبود منابع و فشار بر معلم توجیه میشود، تنبیه را انجام میدهند. »
وی با اشاره به مهمترین هدف و مهمترین عامل تنبیه بدنی دانشآموزان میگوید: «در ظاهر هدف از تنبیه بازگرداندن نظم فوری و جلوگیری از تکرار آن رفتار خاص است؛ اما در عمل گاهی هدف روشن نیست و صرفاً تسکین لحظهای تنش یا انتقال پیامی به دیگر دانشآموزان مانند «هشدار» است. تنبیه بدنی دانشآموزان عوامل متعددی دارد.
برای مثالعدم مهارت معلم در کنترل کلاس و مشکلات روانشناختی میتوانند عوامل تنبیه بدنی باشند؛ اما آنچه عموماً بیش از سایر عوامل باعث استفاده معلمان از تنبیه بدنی میشودعدم مهارت/آمادگی حرفهای است. اگر مدیریت رفتار، طراحی فعالیتها، فضای درس، مهارتهای ارتباطی و استفاده از راهکارهای پیشگیرانه ضعیف باشند، معلم ممکن است به تنبیه سوق پیدا کند.
همچنین باورهای فرهنگی یا تربیتی که تنبیه را مؤثر یا لازم میدانند، مثل «بدنی درد داشته باشد تا یاد بگیرد»، دراینخصوص نقش مهمی دارند. علاوه بر این، فشار ساختاری و سازمانی، کلاسهای پرجمعیت، کمبود امکانات، سیاستگذاریهای تأکیدی بر انضباط سخت، نبود حمایت مدیر و نبود زمان برای برنامهریزی، همه فشار میآورند و شاید مهمتر از همه مسائل روانشناختی/عاطفی معلم شامل استرس مزمن، خستگی شغلی، فقدان کنترل بر شرایط، سابقه تربیتی خشونتآمیز یا مهارتهای ضعیف تنظیم هیجان میتوانند باعث واکنشهای تنبیهی شوند. »
عالی با اشاره به رفتارهایی که معلمان میتوانند در برابر دانشآموزی که منجر به خطا و غفلت شده انجام دهند، میگوید: «ابتدا دو اصل کلی را باید در نظر داشت. ابتدا، حفظ کرامت و بدن دانشآموز و دوم، هدف اصلاح و یادگیری، نه انتقام یا تحقیر دانشآموز. برای همین لازم است راهکارهای ذیل را جایگزین تنبیه بدنی کرد. مانند داشتن قواعد شفاف و مشارکتی؛ دانشآموزان باید در تدوین قوانین کلاس سهم داشته باشند؛ چراکه متعهدتر میشوند. طراحی درسی جذاب و متنوع توسط معلم هم سبب میشود کسالت و فراموشی قواعد کاهش یابد و همچنین تبیین دقیق انتظارات معلم از دانشآموزان.»
عالی با اشاره به کارهایی که سازمان آموزشوپرورش میتواند در راستای بهحداقلرساندن تنبیه بدنی دانشآموزان در مدارس انجام دهد، میافزاید: «سیاستگذاری چندلایه را که هم «قوانین» و هم «ظرفیتسازی» را پوشش دهد؛ میتوان در ۶ بخش تقسیمبندی کرد:
۱. قانونگذاری روشن و اجرا: ممنوعیت صریح تنبیه بدنی و خطوط راهنمای عملی؛ سامانه گزارش و رسیدگی مستقل. ۲. آموزش اجباری معلمان: دورههای مدیریت رفتار، مهارتهای تنظیم هیجان، روشهای جایگزین و آموزشهای فلسفه تربیتی نو (بازسازیگرایانه، حقوق کودک). ۳. پشتیبانی سازمانی: کاهش تراکم کلاس، حضور مشاور/روانشناس در مدرسه، زمان برای برنامهریزی و همکاری بین معلمان. ۴. نظارت و پایش مستقل: بازدیدهای نظارتی با هدف حمایتی، نه صرفاً تنبیهی؛ پایش شاخصهای سلامت روان معلم و شرایط مدرسه و گزارش شفاف. ۵. خطمشیهای تبیینگر فرهنگی: کمپینهای آگاهی بخشی به والدین، معلمان و دانشآموزان درباره پیامدهای منفی تنبیه و جایگزینها. ۶. مشارکت جامعه و والدین: کارگاهها و نشستهای مشترک برای همافزایی ارزشها و روشها. »
وی در ادامه میگوید: «دورههای ضمن خدمت و پایش سلامت معلمان اگر بهدرستی طراحی و اجرا شود میتواند مؤثر باشد. درواقع دورههای ضمن خدمت باید عملی، مبتنی بر شبیهسازی و درسآموزی موقعیتی باشند، نه فقط تئوری.
در این دورهها باید روی مهارتهای تنظیم هیجان، مدیریت کلاس، روشهای تعاملی و مداخلات ترمیمی تمرکز کنند و پیگیری و پشتیبانی میدانی coaching داشته باشند. پایش سلامت معلمان مانند پایش سلامت روانی و کاری مفید است، چون معلمان تحتفشار کمتر احتمال دارد واکنش خشونتآمیز نشان دهند. پایش باید محرمانه، حمایتی و متصل به خدمات مشاورهای و استراحت شغلی باشد.»
همواره در بحث تنبیه بدنی، آثار و پیامدهای منفی تنبیه بدنی برای دانشآموزان موردبحث است. عالی دراینخصوص میگوید: «این امر موجب میشود دانشآموز از نظر فیزیکی و روانی دچار ترس، اضطراب، افسردگی، کاهش اعتماد به معلم و مدرسه و علائم استرس پس از سانحه در موارد شدید شود. از نظر آموزشی این آثار شامل کاهش انگیزه، افت عملکرد تحصیلی، غیبت یا ترک تحصیل است.
از نظر هویت و کرامت، تنبیه باعث تحقیر و کاهش خودباوری، آسیب به تصویر خود، خودسانسوری و گاه نابودی استعدادهای دانشآموزان میشود. از نظر پیامد بلندمدت نیز باعث انتقال الگوهای خشونت به نسل بعد و نابرابری در تجربه مدرسه، بهویژه برای گروههای حاشیهای میشود.»
سحر قناعتی ملکی، روانشناس و مشاور حوزه کودکونوجوان با اشاره به هدف و نیت برخی معلمان از تنبیه بدنی دانشآموزان میافزاید: «بعضی از معلمها با اینکه میدانند تنبیه بدنی ممنوع است؛ اما ممکن است به دلیل ناآگاهی از اثرات منفی آن بر رفتار و روان دانشآموزان، از این روش استفاده کنند. درحقیقت، نمیدانند که باید با «زبان فطرت» با افراد و دانشآموزان برخورد کرد، نه با «زبان طبیعت.»
وقتی رفتار ما در شأن انسانی نباشد که برایش عاملیت قائل هستیم، ناخودآگاه نوع رفتارمان نیز تغییر میکند. بعضی از معلمان خود تجربه تنبیه بدنی توسط معلمان یا در سیستم آموزشیشان را داشتهاند و تصور میکنند مدیریت کلاس، ایجاد نظم و انضباط یا حتی آموزش بچهها بدون توسل به تنبیه بدنی ممکن نیست. همچنین ممکن است معلم، معاون یا کادر آموزشی به دلیل ناتوانی در مدیریت هیجانات، نتوانند کنترل کافی بر خود داشته باشند و در صورت افزایش استرس یا فشار کاری، به این روش نادرست برای کنترل رفتار دانشآموزان متوسل شوند. »
وی در ادامه میگوید: «گاه فشارهای اجتماعی نیز نقش دارد. در برخی فرهنگها یا جوامع، تنبیه بدنی هنوز پذیرفته شده و از آن فاصله نگرفتهاند و آگاهی لازم را در این زمینه پیدا نکردهاند. از سوی دیگر، برخی معلمان توانایی کافی در اداره کلاس ندارند و مهارتهای لازم را در این حوزه نیاموختهاند، به همین دلیل برای جبران این ضعف، به سراغ راهحلهای سریع و زودبازدهی مانند ایجاد ترس و رعب از طریق تنبیه بدنی میروند تا بتوانند کنترل کلاس را به دست گیرند.
همه این دلایل میتواند علت بروز چنین رفتارهایی از سوی معلمان باشد؛ اما قطعاً این روشها تأثیرات منفی بر دانشآموزان دارد. روشهای بهتر، مثبتتر و کارآمدتری برای مدیریت کلاس و تقویت توانمندی دانشآموزان وجود دارد که میتواند جایگزین این شیوههای نادرست شود.»
قناعتی با اشاره به نحوه نگرش برخی معلمان نسبت به تنبیه میگوید: «معمولاً معلمی که دست به خشونت میزند، باور دارد که در حال انجام یک روش تربیتی درست است و شاید ابزار دیگری برای اصلاح رفتار ناصحیح کودک در اختیار ندارد؛ بنابراین ناگزیر میشود از این روش استفاده کند. علل روانشناختی زیادی برای این مسئله مطرح است.
بحث تنبیه و تحقیرهایی که صورت میگیرد، الزاماً به معنای تنبیه بدنی نیست؛ ایجاد رقابتهای نابجا، نادیدهگرفتن ارزشها و تواناییهای دانشآموزان، همگی نوعی تنبیه کلامی و روانی محسوب میشوند که در بالاترین سطح خود میتواند به تنبیه بدنی منجر شود. آسیبهای روانی ناشی از این رفتارها در وجود کودک نهادینه میشود و در بزرگسالی آثار جبرانناپذیری بر جای میگذارد. در نتیجه، در نسل آینده نیز با قربانیان خشونتی روبهرو خواهیم شد که در بزرگسالی مشکلات عدیدهای دارند و ممکن است خودشان به افرادی تبدیل شوند که به دیگران آسیب میزنند.»
قناعتی با اشاره به این موضوع که یکی از علل تنبیه بدنی کودکان اختلال اضطرابی معلمان است، بیان میکند: «لازم است معلمان، کادر آموزشی و حتی اولیا نسبت به عواقب رفتاری خود چه مثبت و چه منفی بر دانشآموزان آگاه باشند. معلمانی که از تنبیه استفاده میکنند ممکن است خودشان دچار مشکلاتی مانند اختلالات اضطرابی باشند و از طریق تنبیه، سعی کنند رفتار دانشآموز را کنترل کنند تا میزان اضطراب خودشان کاهش یابد.
در واقع، زمانی که دانشآموز قانونشکنی میکند یا رفتاری برخلاف میل معلم نشان میدهد، معلم دچار اضطرابی میشود که برایش غیرقابلکنترل است و برای کاهش آن به تنبیه متوسل میشود.» وی در ادامه میگوید: «برخی معلمان نیز شخصیت سلطهجو دارند یا از مهارتهای کافی برخوردار نیستند؛ همین مسئله باعث میشود به سمت تنبیه سوق پیدا کنند.
تعدادی از آنها ممکن است از اختلال افسردگی رنج ببرند و به دلیل ناتوانی در مدیریت محیط، به روشهای ناکارآمدی مانند تنبیه متوسل شوند. برخی دیگر از معلمان نیز مهارت ارتباطی کافی ندارند و این مسئله باعث میشود نتوانند تعامل مؤثری با دانشآموز برقرار کنند و در نتیجه به تنبیه روی بیاورند. در مواردی ممکن است معلم نتواند احساسات و واکنشهای خود را در لحظه کنترل کند؛ چنین افرادی ممکن است دچار اختلال کنترل تکانه باشند و بهصورت تکانشی رفتاری انجام دهند و سریعترین واکنششان، تنبیه باشد. درهرصورت، تمام این عوامل میتوانند تأثیرات منفی عمیقی بر دانشآموز و فضای یادگیری او بر جای بگذارند.»
قناعتی با برشمردن آثار مخرب و منفی تنبیه بدنی کودکان میگوید: «تنبیه بدنی آثار منفی زیادی دارد. ممکن است باعث شود کودکان اعتمادبهنفسشان کاهش یابد، احساس بیارزشی کنند و عملکرد تحصیلی و ارتباطات اجتماعیشان آسیب ببیند. این رفتار میتواند رابطه معلم و دانشآموز را تضعیف کند، جوّ کلاس را منفی کند و یادگیری دانشآموز را مختل و منجر به افت تحصیلی شود. دانشآموزانی که تحتتأثیر تنبیه بدنی قرار میگیرند ممکن است آن رفتارهای خشن را مدلسازی کنند و آن را بهعنوان یک روش قابلقبول بیاموزند و در آینده نیز از آن استفاده کنند.
انگیزه تحصیلیشان کاهش مییابد، ممکن است منزوی شوند و روابط اجتماعیشان بهویژه با گروه همسالان مختل شود؛ در نتیجه دوریگزینی پیدا میکنند و در تعاملات اجتماعی با مشکلات جدی روبهرو میشوند. از طرف دیگر، تنبیه بدنی میتواند به آسیبهای روانی منجر شود، مثلاً سطح اضطراب در کودکان افزایش یابد، میزان افسردگیشان بالا رود و دچار مشکلات عاطفی شوند. اگر این آسیبها بهموقع درمان نشوند یا از بین نروند، در طولانیمدت آثار روانی عمیقی بر کودکان برجای میگذارند.»
قناعتی در پاسخ به این سؤال که در برابر دانشآموزی که عمل اشتباهی انجام میدهد چه رفتاری باید داشت، میگوید: «شاید این سؤال برای برخی افراد پیش بیاید که اگر دانشآموزی اشتباهی مرتکب شد، چگونه باید او را تربیت کرد و بهترین راه تربیتی چیست؟ ما میگوییم گفتوگو درمان است. معلمها و کادر آموزشی باید با دانشآموزان صحبت کنند و دلیل اشتباه بودن رفتارشان را برایشان توضیح دهند.
خیلی وقتها بچهها به دلیل نداشتن تجربه کافی یا دانش لازم، اصلاً نمیدانند که کاری که انجام دادهاند درست است یا نادرست. وقتی در محیطی آرام، محترمانه و با نگاهی درست به دانشآموز نگاه کنیم و رفتار اشتباه او را جزئی از مسیر رشدش بدانیم، دانشآموز احساس امنیت میکند و میتواند نظر خود را در فضای گفتوگو بهراحتی بیان کند.
باید به احساسات دانشآموز توجه کنیم، آنها را درک کنیم و وقتی احساس او را درک کردیم و همسطحش قرار گرفتیم، رابطهای مثبت، همدلانه و حمایتی شکل میگیرد. در فضای غیرقضاوتی، دانشآموز راحتتر میتواند علت رفتارش را توضیح دهد و ما بهعنوان کادر آموزشی، مشاوره و بزرگسالانِ آگاه کنار او، کمک کنیم تا این رفتار اصلاح شود.»
وی در ادامه میافزاید: «معلمها میتوانند بهجای تنبیه، فرصتی برای یادگیری در اختیار دانشآموزان بگذارند و توضیح دهند که چگونه میتوانند در آینده بهتر عمل کنند. میتوانند گزینههای رفتاری دیگری را پیش رویشان بگذارند. بسیاری از بچهها واقعاً آگاهی ندارند؛ نه بدذات هستند، نه دچار اختلال یا مشکل خاصی هستند، فقط نمیدانند راه دیگری هم وجود دارد.»
قناعتی با اشاره به نحوه مواجهه درست معلمان با دانشآموزان میگوید: «اگر رفتارهای مثبتی در بچهها دیدیم، باید کمی بیشتر بر آنها مکث کنیم و تأکید داشته باشیم. وقتی دانشآموزان در برابر رفتارهای خوبشان تشویق میشوند، تلاش میکنند آن رفتارها را بیشتر تکرار کنند.
در نتیجه، انگیزهشان برای انجام کارهای مثبت افزایش مییابد و بهمرور رفتارهای مثبت جایگزین رفتارهای منفی میشوند. اگر بتوانیم محیطی امن و روانی برای دانشآموزان ایجاد کنیم، دیگر آنها ترسی نخواهند داشت. در چنین فضایی است که میتوانند مشکلات و اختلافها را بهخوبی حل کنند. این جوّ مثبت و حمایتی باید در اولویت معلمان و کادر آموزشی باشد، چون میتواند با کمترین میزان تنش، بیشترین میزان بازدهی را به همراه داشته باشد.
در نهایت، این فضای همدلانه، آرام و گرم، سیستم ارتباطی میان دانشآموزان، فرزندان و خانوادههایشان را تنظیم میکند و به نتایج مطلوبی که مدنظر ماست منتهی میشود.»
قناعتی تأکید میکند دانشآموزانی که تنبیه بدنی را تجربه کردهاند باید با افرادی گفتوگو کنند که با آنان احساس راحتی میکنند و به کمک آنها از این شرایط خارج شوند. او در این باره بیان میکند: «دانشآموزانی که مورد تنبیه بدنی قرار گرفتهاند باید به این نکته دقت کنند که با فردی که در کنار او احساس راحتی دارند مانند یکی از دوستان، معلمان یا اعضای خانواده از جمله پدر و مادر درباره احساسی که تجربه کردهاند و بار روانی که بر دوششان گذاشته شده، صحبت کنند. این کار کمک میکند از شدت فشار روانیشان کاسته شود.
مهمتر از همه، گفتوگو با یک مشاور متخصص در حوزه تربیتی و روانشناسی کودکونوجوان میتواند به شکل قابلتوجهی از سنگینی بار روانی ناشی از تنبیه بکاهد. این روابط حمایتی میتواند به ما کمک کند تا آثار منفی تنبیه بدنی را کاهش دهیم و دوباره در مسیر رشد فردی و پیشرفت شخصی خود قرار بگیریم.»
وی میافزاید: «لازم است از تجربههایمان یاد بگیریم، یعنی در موقعیتهای مشابه بیاموزیم چگونه رفتار کنیم تا دچار تنبیه نشویم و در زمانهایی که اضطراب یا استرس سراغمان میآید، بتوانیم احساسات منفی خود را کنترل کنیم. استفاده از تکنیکهایی مانند تنفس عمیق، شرکت در فعالیتهای ورزشی، حضور در جمعهای همسالان یا گروههایی که حس مثبت و آرامش ایجاد میکنند، میتواند بسیار مؤثر باشد.
ما انسانها مجموعهای از نقاط قوت و ضعف هستیم؛ بنابراین بهتر است روی نقاط قوت خود تمرکز بیشتری داشته باشیم تا اعتمادبهنفس و احساس ارزشمندیمان افزایش یابد. هیچکس در این دنیا عاری از خطا نیست؛ اما مهم این است که بتوانیم با تمرکز بر تواناییهایمان مسیر رشد را ادامه دهیم.»
وی در توصیه خانوادههایی که فرزندشان مرود تنبیه بدنی قرار گرفتهاند، میگوید: «به خانوادههایی که فرزندشان مورد تنبیه بدنی قرار گرفته، توصیه میکنیم به احساسات فرزندشان خیلی جدی توجه کنند. فرزند شما خشونتی دیده و نیاز به حمایت و همدردی شما دارد. او احساس تنهایی، بیارزشی و بیکفایتی میکند. شما باید فرزندتان را با تمام احساسات منفی و مشکلاتی که دارد، در آغوش بگیرید.
خانواده باید بتواند فضایی امن و حمایتگر ایجاد کند تا فرزند در مواقع حساس که دچار آسیب شده، بتواند احساساتش را بیان کند. اگر شما این فضای پذیرنده و حمایتگر را نتوانید ایجاد کنید، فرزندتان مستأصل خواهد شد و درمانش را در راههای دیگر پیدا خواهد کرد و چهبسا به دلیل تجربه کمی که دارد، نتواند راه درستی را انتخاب کند.»
قناعتی در آخر بیان میکند: «بچهها گاهی نمیتوانند احساساتشان را بیان کنند. نوشتن واقعاً میتواند برای تخلیه هیجانات کمککننده باشد؛ اینکه مثلاً بعد از یک روز سخت مدرسه بنویسند چه احساسی دارند و چه چیزهایی آنها را ناراحت کرده است.
همچنین میتوان کمک کرد تا بچهها مطالعه هم داشته باشند؛ مثلاً گروههای مطالعهای با دوستانشان تشکیل دهند یا حتی والدین کتابی را انتخاب کنند و یکی از اعضای خانواده آن را بخواند و در طول هفته ساعاتی را به گفتوگو درباره آن کتاب که درباره حل مسئله است اختصاص دهند یا اینکه فعالیتهای ورزشی مانند پیادهروی و دویدن انجام دهند که باعث کاهش اضطراب و استرس بچهها میشود.
همچنین میتوانند از تکنیکهایی که برای کاهش استرس است مانند تکنیکهای تنفس عمیق یا تنآرامی استفاده کنند. اینها مهارتهایی هستند که با تمرین به دست میآیند. در مواقع بحران که فرصت آموزش نیست، اگر این ابزارهای کنترل هیجانی را طی رشد به فرزندانمان یاد بدهیم، حتی بدون حضور ما نیز میتوانند از آنها استفاده کنند.»
یکی از موضوعاتی که همواره موردبحث قرار گرفته، نحوه برخورد با افرادی است که خلاف قانون عمل کرده و دانشآموزان را تنبیه میکنند. محمد مهاجری، وکیل پایه یک دادگستری با اشاره به ممنوع بودن هر گونه تنبیه بدنی دانشآموزان توسط معلمان میگوید: «از منظر حقوق اداری نیز باید گفت طبق آییننامه اجرایی مدارس مصوب ۱۴۰۰، هر نوع تنبیه بدنی دانشآموزان، حتی با نیت تربیتی، ممنوع و تخلف اداری محسوب میشود. معلم، ناظم یا مدیر مدرسه به سبب جایگاه شغلی خود، در موقعیت حفاظت و نگهداری از دانشآموز قرار دارند؛ بنابراین در صورت ارتکاب چنین تخلفی، مجازات آنها شدیدتر خواهد بود.
برخلاف تصور عمومی، اینگونه نیست که کارمند رسمی دولت بههیچوجه قابل اخراج نباشد. طبق قانون رسیدگی به تخلفات اداری، مجازاتهایی همچون اخراج، انفصال موقت یا دائم، توبیخ، درج در پرونده و تذکر کتبی برای کارمندان متخلف پیشبینی شده است. در نتیجه، رفتار معلمی که دانشآموز را مورد تنبیه بدنی قرار دهد، هم از جنبه کیفری (دیه و حبس) و هم از جنبه اداری (مجازات انضباطی) قابلپیگیری است.»
مهاجری در خصوص این موضوع که آیا کتکزدن دانشآموز توسط معلم صرفاً دیه دارد یا مجازات حبس هم برای آن در نظر گرفته شده است، بیان میکند: «دو جنبه برای این موضوع وجود دارد، نخست، حق خصوصی شهروند است که میتواند مطالبه دیه کند. دوم، حق عمومی جامعه است که از سوی دادستان پیگیری میشود. درصورتیکه ضربوجرح یا ایجاد نقص در بدن فردی موجب جریحهدار شدن احساسات عمومی یا بیم تجری شود، دادستان میتواند آن را بهعنوان جرم عمومی تعقیب کند. اصطلاح بیم تجری به این معناست که اگر چنین رفتارهایی بدون برخورد قضایی باقی بمانند، ممکن است دیگران نیز جسارت پیدا کنند که اعمال مشابهی انجام دهند. واژه تجری در عرف به معنای جری شدن یا گستاخ شدن فرد است.»
مهاجری در ادامه میافزاید: «قانونگذار برای چنین رفتاری مجازات حبس نیز پیشبینی کرده است. در ماده ۹ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان آمده اگر فردی باعث آسیب جسمی یا روحی به کودک شود، بسته به نوع و شدت آسیب، به مجازاتهای تعزیری از درجه ۵ تا ۸ محکوم میشود.
در این میان، درجه ۵ شدیدترین و درجه ۸ خفیفترین نوع مجازات است که گاه میتواند به جزای نقدی تبدیل شود. بنابراین، پاسخ روشن است؛ مجازات صرفاً دیه نیست. علاوه بر دیه یا در مواردی که دیه معین وجود ندارد، امکان حبس نیز وجود دارد. مثلاً در مورد پارگی پرده گوش که دیه معینی ندارد، تعیین میزان ارش بر عهده پزشکی قانونی است.»