خبرگزاری مهر- گروه استانها، محدثه جواندلویی همیشه گفتهاند اگر مردی موفق است، بیتردید زنی محکم و بااراده در کنار اوست؛ اما این بار باید از همدلی و همراهی دو مرد در کنار بانویی فرهیخته نوشت؛ مردانی که بهراستی تکیهگاه و آرامش قلب بانوی اول عرصه فرهنگ اسلامی خراسان شمالی هستند.
سخن از مرضیه براتی است؛ چهره برتر هنر انقلاب اسلامی در خراسان شمالی. بانویی که در نگاه نخست، مادری مهربان با سه هدیه الهی است، اما وقتی پای صحبتش مینشینی، در کلامش حرارت و ذوق دختر نوجوانی را مییابی که با شور از همراهی پدر و همسفر زندگیاش سخن میگوید.
او متولد سال ۱۳۵۶ در بجنورد و دانشآموخته مقطع کارشناسی ارشد دبیری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شهید باهنر کرمان است. از جمله آثار او میتوان به کتابهای «از آتش و آویشن» (زندگینامه شهدای شهرستان راز) و مجموعه شعر «گنجشکهای هشتم آبان» اشاره کرد. به گفته خودش، دیدن یک اطلاعیه از برنامه انجمن ادبی بجنورد مسیر زندگیاش را بهکلی تغییر داد و او را وارد دنیای شعر و ادبیات کرد.
مرضیه براتی دبیر ادبیات و زبان فارسی در دبیرستانهای خراسان شمالی است و در سال گذشته عنوان چهره برتر هنر انقلاب اسلامی استان را به خود اختصاص داد. رزومه او سرشار از افتخارات ملی و استانی است؛ از جمله کسب رتبه نخست جشنوارههای شعر دفاع مقدس.
در گفتوگویی که با او داشتیم، این شاعر غزلسرای آیینی از نقش استادان برجسته بجنورد در مسیر موفقیت خود سخن گفت و از وضعیت شعر و ادبیات خراسان شمالی و تأثیر تفکر و سیره حاج قاسم سلیمانی بر فعالیتهایش در حوزه ادبیات مقاومت یاد کرد.
او خواهر شهید محمدعلی براتی است، اما خود را تنها خواهر یک شهید نمیداند؛ چرا که معتقد است «همه شهدا برادران من هستند.»
خانم براتی، نخستین بار چه زمانی و چگونه به شعر علاقهمند شدید؟
در دوران کودکی، کلاس چهارم ابتدایی بودم. منزل پدریام حیاطی بزرگ داشت که انتهای آن باغ زیبایی قرار داشت. تابستان همان سال با دوستان و همبازیهایم مشغول بازی بودیم که ناگهان بیاختیار کلامی به صورت شعر بر زبانم جاری شد؛
یکی از روزهای تیرماه، من و هادی و نفیسه و روحالله
میخواستیم با هم بازی کنیم، دلهامان را از بازی راضی کنیم
من گفتم: نفیسه، چی بازی کنیم؟
نفیسه گفت: بیا توپ بازی کنیم!»
اولین بار همان روز شعر گفتم و بازیهای کودکانهمان را در قالب شعر بیان کردم.
اولین باری که شعر سرودید و در مسیر هنر اصیل سرودن قرار گرفتید چه زمانی بود؟
کلاس سوم دبیرستان بودم که بهصورت اتفاقی با انجمن ادبی عارف بجنورد آشنا شدم. برای درس تاریخ، تحقیقی درباره عید غدیر داشتم و به کتابخانه دهخدا رفتم تا کتابی پیدا کنم. در ورودی کتابخانه اطلاعیهای دیدم با عنوان برنامه انجمن ادبی عارف – یکشنبهها ساعت ۵ عصر.
همین اطلاعیه مسیر زندگیام را تغییر داد. هیچ تصوری از انجمن ادبی نداشتم اما همان روز برنامهریزی کردم که عصر یکشنبه به جلسه بروم. هنوز هم خاطره آن روز برایم زنده و شیرین است.
چه چیزی شما را مجذوب انجمن ادبی عارف کرد و با چه شاعرانی همنشین شدید؟
وقتی برای اولینبار وارد انجمن ادبی شدم، افراد زیادی از سنین مختلف حضور داشتند؛ از پیران مهربان گرفته تا جوانان پرشور. حاج آقای نیشابوریان و حاج آقای هدایتی با عصا وارد جلسه شدند و خانم نرگس برهمند، که اکنون مسئول مرکز آفرینشهای ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خراسان شمالی هستند، کمسنترین عضو انجمن بود.
آنچه بیش از همه مرا جذب کرد، احترام و ادب اعضا بود. نقد شعرها همیشه دلسوزانه و هدفمند انجام میشد، نه از سر خودنمایی. مهمتر از همه، رسم زیبایی وجود داشت که شعرِ کسانی که برای نخستین بار به انجمن میآمدند، به احترام مهمان بودن نقد نمیشد.
از حضور اساتید بسیار آموختم و نقدهایشان را در شعرهای بعدیام بهکار میبردم.
اساتید شما در انجمن ادبی عارف چه کسانی بودند؟
مرحومان حاج بدخشان، حاج آقای هدایتی و حاج آقای نیشابوریان از چهرههای شاخص انجمن بودند. همچنین حاج قاسم مهرنیا، شاعر برجسته آیینی، و استاد اباصلت رضوانی نقدهای بسیار دقیق و سازندهای ارائه میکردند که بهره زیادی از نظراتشان بردم.
علاوه بر این، از حضور آقای هادی اسماعیلی که دبیر انجمن بودند نیز بسیار آموختم و همیشه خود را مدیون راهنماییهایشان میدانم.
در دانشگاه شهید باهنر کرمان و در رشته دبیری ادبیات تحصیل کردید. در دوران دانشجویی هم فعال بودید؟
حقیقتاً باید بگویم از زمانی که وارد دانشگاه شدم، از انجمن ادبی بجنورد جدا شدم و در آن سالها رشدی در شعر نداشتم. تصورم این بود که در دانشگاه، بهویژه در رشته ادبیات، حتماً پیشرفت قابل توجهی خواهم داشت، اما چنین نشد.
چرا در دوران دانشجویی نتوانستید در زمینه شعر فعالیت کنید؟
در دانشگاه جلسات نقد شعر برگزار نمیشد یا اگر هم بود، در سطح شهر کرمان تشکیل میشد. به دلیل محدودیتهای زمانی و تداخل ساعت کلاسها با نشستهای ادبی، هرگز نتوانستم در آن جلسات حضور یابم. از این نظر شعرم در آن دوران رشد نکرد و همیشه دلتنگ انجمن ادبی عارف بجنورد و دوستان باصفای آنجا بودم؛ دلتنگ احترام، ادب و فضای صمیمانهای که در آن انجمن حاکم بود.
مشوق اصلی شما در مسیر شعر چه کسانی بودند؟
در مراحل اولیه، معلمانم مشوق من بودند و پس از آن مرحوم پدرم نقش مهمی در مسیرم داشت. حمایتهای معنوی پدرم سبب شد بتوانم در انجمن ادبی عارف حضور یابم. بهویژه در روزهای کوتاه پاییز و زمستان، او رفتوآمد مرا ممکن میکرد و حتی اجازه میداد همراه اعضای انجمن به شهرستانها برویم.
در سالهای اخیر، پس از ازدواج، همسرم بزرگترین مشوق من بوده است. او همیشه نخستین مخاطب شعرهایم است. وقتی شعری مینویسم، ابتدا برای او میخوانم؛ با دقت گوش میدهد، نقد میکند و من با توجه به نظرش شعر را ویرایش میکنم. سپس آن را برای استادانم میفرستم تا نظرشان را بدانم.
از نقش همسرتان بیشتر بگویید. چگونه میان وظایف خانهداری و شعر تعادل برقرار میکنید میکنید؟
برای سرودن شعر نیاز به خلوت و سکوت دارم و همسرم همیشه شرایط را برایم مهیا میکند. چند سالی در شهرستان راز زندگی میکردیم و او در شبشعرها و جشنوارههای مختلف همراه من بود. این حمایتها انگیزهام را چند برابر کرد و توانستم در سطح کشور هم به رتبههای برتر دست یابم. من فردی هستم که بدون مشوق دلسرد میشوم؛ خوشبختانه اکنون همسر و فرزندانم بهترین همراهان من هستند.
چقدر اهل مطالعه هستید؟ آخرین کتابی که خواندید چه بود؟
اگر کسی شاعر یا نویسنده باشد اما اهل مطالعه نباشد، کارش ناقص است. همیشه به دانشآموزانم میگویم: «ذهن خالی منبع واژه نیست.» وقتی مطالعه نباشد، جمله و بیت تازهای شکل نمیگیرد.
خودم مطالعه منظم دارم و بهویژه به رمانهای خارجی و خاطرات شهدا علاقهمندم. کتابهایی مانند نورالدین پسر ایران و از اتم تا بینهایت (زندگینامه شهید علیمحمدی) را با دقت خواندهام. در این آثار، تشبیهها و توصیفهای زیبا را دنبال میکنم تا در شعرهایم الهام بگیرم.
مجموعه شعر شاعران معاصر را نیز مطالعه میکنم و پیگیر تازههای نشر هستم، بهویژه شعرهایی که در محضر رهبر انقلاب اسلامی خوانده میشود، زیرا آن اشعار معمولاً از نابترین آثار روز هستند.
چرا به فعالیت در حوزه ادبیات مقاومتی علاقهمند شدید؟ چه چیزی در این سبک برایتان جذاب است؟
یکی از اصلیترین دلایل علاقهمندی من به ادبیات مقاومتی، شخصیت و تفکر حاج قاسم سلیمانی است. اولین بار در دهه هفتاد و در دوران دانشجویی در کرمان با رمانهای زندگینامه شهدا آشنا شدم.
در آن زمان، برای کنگره سرداران و شهدای کرمان، به پیشنهاد سردار سلیمانی، نویسندگان متعددی از تهران و کرمان مأمور شدند تا زندگینامه سرداران کرمان را به شکل داستانی بنویسند. حدود ۴۰ زندگینامه در قالب کتاب منتشر شد و من از مطالعه آن آثار بسیار تأثیر گرفتم.
بعد از پایان تحصیل، مجموعه کامل آن کتابها را تهیه کردم و به بجنورد آوردم تا بین دوستان و اقوام توزیع کنم. همین آشنایی با ادبیات من رو وارد حوزه ادبیات مقاومت کرد و با علاقه مسیرم را ادامه بدهم. از استانهای مختلف کشور، زندگینامه شهدا را با قلم نویسندگان گوناگون جستوجو و مطالعه میکردم.
من به پرچم و خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران عشق میورزم و باور دارم کسی که حاضر است برای پرچم کشورش جان بدهد، حتماً دلبسته ادبیات مقاومت است. به همین دلیل، نمیتوانم در این حوزه بیتفاوت باشم. تاکنون اشعار متعددی در زمینه ادبیات مقاومت و شهدای ایران سرودهام و اگر در این مسیر با قدرت ادامه دادهام، بدون تردید به خاطر تشویقها و همراهی همسرم بوده است.
وضعیت شعر و ادبیات استان را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا استعدادهای خوبی در خراسان شمالی وجود دارد که در آینده شعر این استان در کشور حرفی برای گفتن داشته باشد؟
الحمدلله به برکت برگزاری جلسات نقد شعر در حوزه هنری انقلاب اسلامی خراسان شمالی زیر نظر استاد اباصلت رضوانی، و همچنین جلسات شعر آیینی ویژه دانشآموزان شاهد رشد و شکوفایی استعدادهای فراوانی در استان هستیم.
شهریورماه امسال در اردوی تابستانه «قاصدکها» همراه جمعی از اساتید ادبیات کشور حضور داشتم و واقعاً از دیدن استعدادهای شگفتانگیز نوجوانان شاعر استان حیرتزده شدم. برخی از دانشآموزان پایه نهم و دهم اشعاری میخواندند که از پختگی و توان بالایی برخوردار بود. به همین دلیل با اطمینان میگویم به آینده شعر خراسان شمالی بسیار امیدوارم.
زیباترین اتفاق ادبی زندگی شما چه بوده است؟
یکی از زیباترین و بهیادماندنیترین لحظات زندگیام سه سال پیش رقم خورد؛ روزی که به عشق دیدار رهبر معظم انقلاب به تهران رفتم. توفیق حضور در جلسه سالانه شاعران در پانزدهم ماه مبارک رمضان، همزمان با میلاد امام حسن مجتبی (ع)، یکی از آرزوهای دیرینه من بود که به لطف خدا محقق شد.
آن دیدار حالوهوایی عاشقانه و روحافزا داشت و میتوانم بگویم شیرینترین خاطره ادبی زندگیام همان روز رقم خورد. هنوز هم حس آن لحظه در دلم زنده است.
اگر بخواهید یک آرزوی فرهنگی را بیان کنید، چیست؟
آرزو دارم روزی شاعری از خراسان شمالی در محضر رهبر معظم انقلاب شعر بخواند. با وجود استعدادهای بسیار در استان، تاکنون چنین فرصتی فراهم نشده است. امیدوارم مسئولان فرهنگی استان پیگیر این موضوع باشند تا نام خراسان شمالی هم در میان شاعران آن محفل معنوی بدرخشد.
در پایان یکی از اشعار خود را برایمان بخوانید.
سلام ای صبحِ آغوشت لبریز از گل و باران
سلام ای چشمههایت چون گلاب قمصر کاشان
تو ای زیبای خوشنقش و نگار، ای سرزمین من!
که گستردهست در صحرا و دشتت قالی کرمان
کنار سفرههای ساده اما باصفای ما
تویی عطر برنج رشت و عطر چای لاهیجان
تبر بر شاخههایت خورده اما ریشههایت هست
تو ای سرو بلند، ایستاده در دل طوفان…