دیدار با ستوان کلمبو

دنیای اقتصادسه شنبه 18 مرداد 1401 - 00:04
مرتضی عقیلی، بازیگر سرشناس قبل از انقلاب که مدت‌ها از صحنه نمایش و سینمای ایران دور بود، زمستان سال گذشته پس از چهار دهه با بازی در تئاتر «فلزات چکش‌خوار» بار دیگر به دنیای بازیگری در کشور بازگشت؛ نمایشی از گروه تئاتر «دیگر» به کارگردانی آرش سنجابی و تهیه‌کنندگی پرویز پرستویی. وی که سال‌ها در خارج از کشور گاه به کارهای غیرمرتبط با هنرش مشغول بود، اخیرا در گفت‌وگو با فریدون جیرانی در برنامه «کافه‌آپارات» از خاطرات کارگری در آمریکا و دیدار با پیتر فالک، بازیگر آمریکایی و ایفاگر نقش ستوان کلمبو سخن گفته است.

عقیلی تعریف می‌کند: «مدتی در آمریکا غیر از کار تئاتر مجبور شدم کار امداد اتومبیل انجام دهم. یک روز به من دستور دادند به خیابان بورلی هیلز، به منزل آقایی به نام پیتر بروم. وقتی به آن‌جا رسیدم، در خانه به یک حیاط باز شد و آقایی در آن گلف بازی می‌کرد که وقتی برگشت دیدم پیتر فالک است. جلو آمد و از من خواست پنچری «رولز رویس»اش را بگیرم. من ماشین را به پارکینگ بزرگی بردم که ۱۵-۱۰ ماشین کلاسیک در آن بود. او همراه من آمد و گفت مواظب باش دست کثیفت به ماشین محبوبم نخورد. با دست‌کش و مواظبت زیاد مشغول به کار شدم و گفتم: «من فیلم «معجزه سیب» شما را خیلی دوست داشتم. بازی شما در این فیلم خیلی خوب بود و حقتان بود که بابتش اسکار بگیرید؛ اما فیلم آخرتان که در آن نقش پدربزرگ را داشتید فیلم خوبی نبود و اگر من جای شما بودم بازی نمی‌کردم.» او ناراحت شد و گفت: «تو که هستی که درمورد فیلم من نظر بدهی؟ تو یک راننده tow truck هستی که آمده‌ای پنچری ماشین من را بگیری.»

گفتم نه من هم در حرفه شما کار می‌کردم. او پرسید که آیا آپارات‌چی، بلیت‌فروش یا راننده بوده‌ام. من گفتم: «هیچ‌کدام؛ بازیگر بودم. بالای هفتاد فیلم سینمایی بازی‌کرده‌ام که در سی‌تایشان نقش اول ‌بوده‌ام. «موش‌ها و آدم‌ها»ی جان اشتاین بک، «مادمازل ژولی» استریندبری و «دایی وانیا»ی چخوف را بازی کرده‌ام.» همین‌طور می‌گفتم و تعجب او بیشتر می‌شد. ادامه دادم: «چهار فیلم سینمایی ساخته‌ام. مثل تو که در کشورت جایزه اسکار بردی، اسکار کشور خودم را به‌نام «جایزه سپاس» برده‌ام. ولی الان مجبورم که چنین کاری کنم.» ناگهان گفت : «کنار برو و به ماشین من دست نزن!» بعد خانمی را صدا زد. من تصور کردم ناراحت شده و می‌خواهد به پلیس زنگ بزند اما به آن خانم گفت: «دوربین من را بیاور تا با این مرد عکس بگیرم.» بعد شروع کرد به تعریف کردن از من برای آن خانم. بعد به من گفت که دیگر به خانه‌اش نروم. گفتم که کار بدی نکرده‌ام. جواب داد: «نه! برای کار نیا. تو همکار و هم‌صنف منی و من خجالت می‌کشم برای من کار کنی.»

32 (1)

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.