عصر ایران؛ مهرداد خدیر- هر چند قبام عاشورا با مفهوم «آزادگی» یا «حُریت» بیشتر نسبت دارد تا «آزادی» اما یکی از آموزههای قیام عاشورا که از عوامل ماندگاری و فراگیری و تأثیرگذاری آن است آزادی در کنار آزادگی است.
تردیدی نیست که آزادی به مفهوم امروز یک اصطلاح مدرن است که با انقلاب فرانسه جهانگیر شد اما از آن آزادگی که پیام اصلی عاشوراست مفهوم مدرن آزادی را هم می توان استخراج کرد.
آزادگی آن است که روح خود را نفروشی و آزاده معادل «حُر» در زبان عربی است چندان که حُر بن یزید ریاحی از نمادهای عاشوراست که نخست در سپاه مقابل بود و بعد به این صف پیوست و بهای آن را با جان شیرین پرداخت.
آزادگی، پاسداشتِ گوهرِ وجود است؛ همان که در تن ندادن به بیعت اجباری یا اقرار علیه خود جلوه کرد و با بذل جان به اوج رسید و در نخستین یادداشت از این سلسله نوشتهها توضیح داده شد.
آزادی اما به معنی امروز مفهومی مدرن است و به همین خاطر برخی سنتگرایان ابایی ندارند در نفی و انکار آن سخن بگویند و آزادی را در مقابل بندگی توصیف کنند و شگفتا از تریبونهای حکومتی سخن می گفتند که در پی انقلابی با شعار «استقلال، آزادی» شکل گرفته است.
در آزاده بودن حسین بن علی البته هیچ کس تردید ندارد و طبعاً با توصیف او به عنوان «آزاده» هم مشکل ندارند ولی نوبت به «آزادی» که می رسد اختلاف درمی گیرد چرا که مایلاند قیام او را با «بندگی» توصیف کنند نه باور به «آزادی» و از این رو در اینسخن هم تشکیک می کنند که « ان الحیوه، عقیده و جهاد»؛ همانا زندگی باور است و مبارزه برای آن زیرا هر عقیدهای مقدس نیست و این را کلام امام نمی دانند و در زمرۀ اشعار حماسی که برای تهییج و جنبه های ادبی سروده شده است.
آزادگی و آزادی را دو آموزۀ مدرن از قیام عاشورا میتوان دانست. چرا مدرن؟ چون یکی از ارزشهای دموکراتیک در زندگی مدرن، فردیت شخص است و الزاما تابع گفتمان غالب و رسمی نشدن. حسین بن علی به بیعت اجباری تن نداد و حاضر به اقرار علیه خود نشد چون اکر چنین میکرد دیگر آنی نبود که بود. اینها اما آزادگی است. آزادی پس کجاست؟
هر مفهومی را با مقولۀ مقابل آن می شناسیم. کی روز است؟ وقتی که شب نیست. کی شب است؟ وقتی که روز نیست. کجا عدالت را باید سراغ گرفت؟ آنجا که تبعیض نیست. وقتی امام حسین تن به استبداد و انحصار و انسداد نمی دهد یعنی در نقطۀ مقابل ایستاده و این نقطه را در دنیای مدرن آزادی می نامند.
در این که مفهوم آزادگی دینیتر و عمیق تر و فراتر از آزادی است تردیدی نیست اما از قیام عاشورا تنها آزادگی برنمیخیزد، آزادی هم هست. چرا؟ چون یاران را مختار و مخیر میگذارد در ماندن یا رفتن و آنان را مکلف نمیکند که باید بمانید و در رکاب من بجنگید و بمیرید و تصریح میکند آنان با من کار دارند.
تکرار یک نکتۀ دیگر هم در اینجا هم مناسبت دارد. درست 42 سال پیش و در عاشورای سال 1359 که تازه جنگ هم شروع شده بود و به سبک سال های 57 و 58 در روز عاشورا راه پیمایی برگزار شد سخنران مراسم هم ابوالحسن بنیصدر اولین رییس جمهوری ایران بود و قبل از آن طبعا برنامه هایی اجرا میشد .سید علی موسوی گرمارودی شاعر که مشاور فرهنگی رییس جمهوری هم شده بود شعری خواند که این گونه شروع می شد: یزید، اکسیژن هوا را میمکید.
در آن زمان تعبیر «مکیدن اکسیژن» در یک شعر آیینی یا مذهبی کاملا ساختار شکنانه و شگفت آور بود و کاری که از نوسرایان دیگر هم سرنزده بود و آوانگارد به حساب میآمد.
هر چه زمان گذشت اما هیچ توصیفی را برای دشمنان آزادی مناسبتر از آن نیافتم. چرا که آزادی مثل هوا و مشخصا اکسیژن هواست که دشمنان آزادی میمکند و یزید واقعا اکسیژن هوا را میمکید و وقتی چنین بودگزاف نیست اگر گفته شود حسین که به او تن نداد در هوای آزادی بوده و البته از هر هوای نفس دور و آزاده.
هر قدر توصیف استبداد و خصومت با آزادی در این شعر متجلی است که «یزید، اکسیژن هوا را میمکید» وصف سهراب سپهری دربارۀ آزادی نیز زیباست: «من وضو با تپش پنجره ها میگیرم» چرا که پنجره بسته تپشی ندارد و پنجرۀ باز در گذر باد باز و بسته و تولید سر و صدا می کند و وضو گرفتن هم استعاره از ایمان داشتن است.
حسین، آزاده بود و آموزگار آزادگی است چون روح خود را نفروخت اما پیام آور آزادی هم بود و این مفهوم مدرن هم از قیام او مستفاد می شود. چرا؟ چون در نقطۀ مقابل او یزید قرار داشت که "اکسیژن هوا را میمکید".